Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
take a bath <idiom>	ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
Other Matches
busts	ورشکست شدن ورشکست کردن
busting	ورشکست شدن ورشکست کردن
busted	ورشکست شدن ورشکست کردن
bust	ورشکست شدن ورشکست کردن
custom of a trade	عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant	حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
broke	ورشکست
go bankrupt	ورشکست شدن
stone broke	کاملا ورشکست
fail	ورشکست شدن
failed	ورشکست شدن
fails	ورشکست شدن
to go up	ورشکست خوردن
ravage	ویرانی
desolation	ویرانی
smashing	ویرانی
verthrow	ویرانی
ravaged	ویرانی
ravages	ویرانی
depopulation	ویرانی
ravaging	ویرانی
downcast	ویرانی
demolition	ویرانی
destruction	ویرانی
dilapidation	ویرانی
destruct	ویرانی
ruination	ویرانی
desolateness	ویرانی
demolitions	ویرانی
decadency	ویرانی
bankrupt	ورشکست کردن وشدن
bankrupted	ورشکست کردن وشدن
bankrupting	ورشکست کردن وشدن
bankrupts	ورشکست کردن وشدن
to break a firm	ورشکست شدن یک شرکت
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
havoc	غارت و ویرانی
take its toll <idiom>	باعث ویرانی
to declare oneself bankrupt	خود را ورشکست اعلان کردن
smash	پرس کردن ورشکست شدن
smashes	پرس کردن ورشکست شدن
ravages	تاخت و تاز ویرانی
ravaging	تاخت و تاز ویرانی
decadence	فساد اغاز ویرانی
ravaged	تاخت و تاز ویرانی
dilapidate	بحال ویرانی دراوردن
ravage	تاخت و تاز ویرانی
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
traded	تجارت
furriery	تجارت خز
graphics, business	تجارت
trafficking	تجارت
trafficked	تجارت
traffic	تجارت
commerce	تجارت
mystery	تجارت
trade	تجارت
businesses	تجارت
business	تجارت
mysteries	تجارت
traffics	تجارت
law of the staple	حقوق تجارت
enterprise	تعهد تجارت
law merchant	حقوق تجارت
joint adventure	تجارت مشترک
internal trade	تجارت داخلی
internal commerce	تجارت داخلی
law merchant	قانون تجارت
home trade	تجارت داخلی
foreign trade	تجارت خارجی
free in trade	تجارت ازاد
free trader	تجارت ازاد
freedom of enterprise	ازادی تجارت
freedom of trade	ازادی تجارت
floating trade	تجارت دریایی
maritime trade	تجارت دریایی
unfavorable trade	تجارت نامطلوب
trade barrier	مانع تجارت
trade deficit	کسری تجارت
traditional trade	تجارت سنتی
unfavorable trade	تجارت نامساعد
mercantile law	قانون تجارت
merchandies	تجارت کردن
open trade	تجارت ازاد
regional trade	تجارت منطقهای
restraint of trade	محدودیت تجارت
refinancing	از نو تجارت کردن
trafficking	تجارت غیرقانونی
commercial	مربوط به تجارت
chamber of commerce	اتاق تجارت
traffics	تجارت غیرقانونی
chamber of commerce	اطاق تجارت
carring trade	تجارت داخله
cabotage	تجارت ساحلی
business law	حقوق تجارت
merchandise	تجارت کردن
trafficked	تجارت غیرقانونی
traffic	تجارت غیرقانونی
laissez-faire	ازادی تجارت
enterprises	تعهد تجارت
refinance	از نو تجارت کردن
refinanced	از نو تجارت کردن
refinances	از نو تجارت کردن
commercialism	تجارت گرائی
bilateral trade	تجارت دوجانبه
free trade	تجارت ازاد
flax trade	تجارت کتان
fair trade	تجارت عادلانه
fair trade	تجارت منصفانه
counter trade	تجارت متقابل
fair trade	تجارت مشروع
business	موضوع تجارت
businesses	موضوع تجارت
commercial code	قانون تجارت
chamber of trade	اتاق تجارت
commercial law	قانون تجارت
commercial law	حقوق تجارت
trade magazine	مجله تخصصی تجارت
carrying business	تجارت حمل و نقل
trafficking	تجارت هدایت شده
mentoring	مرشدی [تجارت و بازرگانی]
It is both pilgrimage and commerce. <proverb>	هم زیارت است هم تجارت .
transport business	تجارت حمل و نقل
carrying-trade	تجارت حمل و نقل
visibles	اقلام مرئی تجارت
free enterprise	تجارت ومعامله ازاد
trafficked	تجارت هدایت شده
downtown	مرکز تجارت شهر
traffics	تجارت هدایت شده
commerce	معاشرت تجارت کردن
traffic	تجارت هدایت شده
free enterprise system	نظام تجارت ازاد
balance of foreign trade	تراز تجارت خارجی
trade	تجارت داد و ستد
invisible items of trade	اقلام نامرئی تجارت
international trade	تجارت بین المللی
international trade	تجارت بین الملل
gains from trade	منافع حاصل از تجارت
trade	تجارت داد وستد
free trade area	حوزه تجارت ازاد
free trade area	منطقه تجارت ازاد
automobile trade	صنعت یا تجارت اتومبیل
multilateral trade	تجارت چند جانبه
contraband	تجارت قاچاق یاممنوع
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
carrying trade	تجارت حمل و نقل
shipping trade	تجارت حمل و نقل
transport industry	تجارت حمل و نقل
adventure	تجارت مخاطره آمیز
adventures	تجارت مخاطره امیز
traded	تجارت داد وستد
transport trade	تجارت حمل و نقل
traded	تجارت داد و ستد
shopping centre [British]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mentoring	مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
micro-economics	اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics	اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
aids to trade	خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
shopping centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
copartner	سهیم وشریک در تجارت وغیره
multilateral trade	تجارت باچند کشور در ان واحد
barter away	تجارت یا معامله پایاپای کردن
restrictive trade practices	روشهای محدود کردن تجارت
Free pree (trade,port).	مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
interstate commerce commission	کمیسیون تجارت بین ایالات
I am here on business.	برای تجارت اینجا آمدم.
retail park	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British]	مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com