Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English
Persian
quantum state
ویژه حالت
Search result with all words
individualised
حالت ویژه دادن
individualises
حالت ویژه دادن
individualising
حالت ویژه دادن
individualize
حالت ویژه دادن
individualized
حالت ویژه دادن
individualizes
حالت ویژه دادن
individualizing
حالت ویژه دادن
idiosyncratic
وابسته به حالت ویژه
bested
دارای حالت ویژه
crossed controls
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
energy eigenstate
ویژه حالت انرژی
peronality of laws
حالت ویژه قانون
Other Matches
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
specialists
ویژه گر
paticular
ویژه
special
<adj.>
ویژه
extra
<adj.>
ویژه
specially
ویژه
idiocrasy
ویژه
special character
ویژه
special
ویژه
specific
ویژه
particulars
ویژه
privilege
حق ویژه
net
ویژه
adhoc
ویژه
nets
ویژه
nett
ویژه
specifics
ویژه
expert
ویژه گر
priviege
حق ویژه
expresses
ویژه
particular
ویژه
expressed
ویژه
prerogatives
حق ویژه
experts
ویژه گر
prerogative
حق ویژه
express
ویژه
peculiar
ویژه
expressing
ویژه
specialist
ویژه گر
extra special
ویژه
specific humidity
نم ویژه
garb
پوشاک ویژه
proper volume
ویژه حجم
relative density
گرانی ویژه
proper function
ویژه تابع
dead weights
ویژه وزن
monograph
ویژه نگاشت
neurologist
ویژه گر اعصاب
characteristically
نشان ویژه
characteristic
نشان ویژه
specialty
ویژه گری
singular matrix
ماتریس ویژه
particular lien
حق حبس ویژه
singular matrix
ماتریش ویژه
prerogatived
دارای حق ویژه
preceptorial
ویژه اموزگاری
resistivity
مقاومت ویژه
experts
ویژه کار
expert
ویژه کار
specialist
ویژه کار
physiologist
ویژه گر فیزیولوژی
praetorian guard
گارد ویژه
idioms
تعبیر ویژه
dead weight
ویژه وزن
self weight
ویژه وزن
monographs
ویژه نگاشت
penologist
ویژه گر کیفرشناسی
regiospecific
جهت ویژه
specialists
ویژه کار
physiologists
ویژه گر فیزیولوژی
net profit
سود ویژه
zoologist
ویژه گرجانورشناسی
prerogatives
حق یا امتیاز ویژه
prerogative
دارای حق ویژه
prerogative
حق یا امتیاز ویژه
lineaments
نشان ویژه
lineament
نشان ویژه
specific gravity
گرانی ویژه
idiom
زبان ویژه
idiom
تعبیر ویژه
idioms
زبان ویژه
acoustician
ویژه گر اواشنود
stalling
لژ جایگاه ویژه
stall
لژ جایگاه ویژه
prerogatives
دارای حق ویژه
specific gravities
گرانی ویژه
versions
شرح ویژه
version
شرح ویژه
morbid
ویژه ناخوشی
standing order
اوامر ویژه
standing orders
اوامر ویژه
juveniles
ویژه نو جوانان
juvenile
ویژه نو جوانان
nutritionists
ویژه گر تغذیه
nutritionist
ویژه گر تغذیه
booth
جای ویژه
booths
جای ویژه
characteristics
نشان ویژه
rarely
بااستادی ویژه
speciality
ویژه گری
specialities
ویژه گری
body guard
هنگ ویژه
byelaw
قانون ویژه
eigenvalue
ویژه مقدار
indicium
نشانه ویژه
kink
ویژه گی فرریز
labeled cargo
کالای ویژه
lachrymal
ویژه اشک
lacrimal
ویژه اشک
life guard
هنگ ویژه
monkish
ویژه راهبان
monocular
ویژه یک چشم
specializing
ویژه گری
specializes
ویژه گری
specialize
ویژه گری
specialising
ویژه گری
specialises
ویژه گری
lingoes
زبان ویژه
habiliments
جامه ویژه
gastronomist
ویژه گرخوراک
favourite or vor
ویژه مخصوص
bylaw
قانون ویژه
cariologist
ویژه گر قلب
characteristic function
ویژه تابع
characteristic number
ویژه مقدار
characteristic root
ویژه مقدار
proper value
ویژه مقدار
conizance
نشان ویژه
ecotype
بوم ویژه
eigenfunction
ویژه تابع
specialization
ویژه کاری
specialization
ویژه گری
electrical resistivity
مقاومت ویژه
endemical
ویژه یک قوم
equity capital
ارزش ویژه
extra equipment
متعلقات ویژه
lingo
زبان ویژه
specific heat
دمای ویژه
extraordinary meeting
نشست ویژه
specific heat
گرمای ویژه
specific drawdown
افت ویژه
specific donor
دهنده ویژه
species specific
نوع- ویژه
special verdict
تصمیم ویژه
special symbol
نماد ویژه
special passport
پاسپورت ویژه
special party
گروه ویژه
trait
نشان ویژه
specific resistance
مقاومت ویژه
specific rotation
چرخش ویژه
specific viscosity
گرانروی ویژه
specific volume
حجم ویژه
specific weight
سنگینی ویژه
specific lattice
شبکه ویژه
specific weight
وزن ویژه
specific yield
ابدهی ویژه
speleologist
ویژه گر غارشناسی
specific humidity
رطوبت ویژه
special session
نشست ویژه
traits
نشان ویژه
special duty
کار ویژه
special drawing rights
حق برداشت ویژه
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
capital
ارزش ویژه
special effects
جلوههای ویژه
special agreement
قرارداد ویژه
special character
دخشه ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com