Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
kingling
پادشاه کوچک
Search result with all words
kinglet
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
Other Matches
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
head of state
پادشاه
potentate
پادشاه
potentates
پادشاه
constitutional monarch
پادشاه
our sovereingn
پادشاه
queenconsort
زن پادشاه
o king
ای پادشاه
rex
پادشاه
kingless
بی پادشاه
sovereigns
پادشاه
monarch
پادشاه
Shah
پادشاه
queen
زن پادشاه
kings
پادشاه
queens
زن پادشاه
sovereign
پادشاه
king
پادشاه
monarchs
پادشاه
Shahs
پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
kings palace
کاخ پادشاه
kings palace
قصر پادشاه
king of england
پادشاه انگلستان
fit for a king
لایق پادشاه
regicide
قتل پادشاه
sign manual
امضا پادشاه
oberon
پادشاه پریان
rial
پادشاه ملکه
regicides
قتل پادشاه
royal prerogative
حق امتیاز ویژه پادشاه
croesus
کراسوس : پادشاه یونان
regents
نماینده پادشاه رئیس
princess of the blood
دختر یا نوه پادشاه
his britannic majesty
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
privy seal
مهر شخصی پادشاه
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
raja or rajah
راجه-امیریا پادشاه
king of birds
پادشاه مرغان :دال
regent
نماینده پادشاه رئیس
lord lieutenant
نماینده پادشاه در ایالات
aeolus
پادشاه تسالی یونان
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
HMS
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
dauphiness
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
prince royal
پسر ارشد پادشاه انگلیس
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
regius professor
استاد منصوب ازطرف پادشاه
gordian
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
sovereignty
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
herod
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
priam
پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
royalties
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
monarchical
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
royalty
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
the code of justinian
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
dauphin
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
dais
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
jacobite
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
queen dowager
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
infante
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
monarchs
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
yeoman of the guard
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
kingmaker
کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
monarch
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
empires
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Georgian architecture
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
Desornamentado
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
romulus
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
homage
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
letters missive
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
agamemnon
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
lord chancellor
بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
applet
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
small scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit
جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
short ton
تن کوچک
small fry
کوچک
plumule
پر کوچک
runty
کوچک
fractional
کوچک
plumelet
پر کوچک
canis minor
سگ کوچک
bantams
کوچک
bantam
کوچک
dinky
کوچک
little
کوچک
minute
کوچک
exiguousness
کوچک
tiddly
کوچک
small
کوچک
ponceau
پل کوچک
culverts
پل کوچک
minor
کوچک
petty
کوچک
cerebellum
مخ کوچک
pipsqueaks
کوچک
tiddlier
کوچک
thumbnails
کوچک
canis minoris
سگ کوچک
thumbnail
کوچک
culvert
پل کوچک
minus cule
کوچک
seed bud
پر کوچک
pipsqueak
کوچک
puny
کوچک
smaller
کوچک
dimmers
کوچک
smallest
کوچک
diminutive
کوچک
minuscule
کوچک
pint-size
کوچک
venule
رگ کوچک
micro
کوچک
tiddliest
کوچک
micros
کوچک
floret
گل کوچک
weeny
کوچک
weeniest
کوچک
weenier
کوچک
fortalice
دژ کوچک
half pint
کوچک
whiffet
سگ کوچک
weensy
کوچک
gracile
کوچک
petit
کوچک
imminution
کوچک
pint size
کوچک
pillule
حب کوچک
pilule
حب کوچک
ickle
کوچک
small detail
جزء کوچک
cabin
اطاق کوچک
shrunken
کوچک شدن
squirt
فواره کوچک
cabins
اطاق کوچک
shrinks
کوچک شدن
office
کامپیوتر کوچک
tad
بچه کوچک
atrophying
کوچک شدن
beauty spots
خال کوچک
offices
کامپیوتر کوچک
twigs
: شاخه کوچک
crotchets
قلاب کوچک
twig
: شاخه کوچک
shrinking
کوچک شدن
shrink
کوچک شدن
squirts
فواره کوچک
beauty spot
خال کوچک
crotchet
قلاب کوچک
squirting
فواره کوچک
squirted
فواره کوچک
atrophy
کوچک شدن
atrophies
کوچک شدن
miniaturizes
کوچک کردن
miniaturize
کوچک کردن
miniaturising
کوچک کردن
miniaturises
کوچک کردن
miniature
مینیاتور کوچک
miniaturised
کوچک کردن
wisps
بقچه کوچک
miniatures
مینیاتور کوچک
wisp
بقچه کوچک
sprigs
شاخه کوچک
sprig
شاخه کوچک
whips
تاکل کوچک
whipped
تاکل کوچک
whip
تاکل کوچک
miniaturizing
کوچک کردن
circlet
دایره کوچک
atrophied
کوچک شدن
boat
کشتی کوچک
abject
کوچک کردن
boat
ناو کوچک
boats
کشتی کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com