Dictiornary-Farsi | پاره میانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
middle fraction	پاره میانی


Other Matches

tear down	پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
tatter	لباس پاره پاره ژنده پوش
slats	پاره پاره شدن چادر
slat	پاره پاره شدن چادر
to part in pieces	پاره پاره کردن
to tear to pieces	پاره پاره کردن
scalpels	پاره پاره کردن
analyze	پاره پاره کردن
pick to pieces	پاره پاره کردن
to cut to pieces	پاره پاره کردن
scalpel	پاره پاره کردن
shredders	پاره پاره کننده
to pick to piece	پاره پاره کردن
shredder	پاره پاره کننده
tatter	پاره پاره کردن
tearoff	پاره پاره کردن
analyses	پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes	پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed	پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing	پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing	پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed	پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse	پاره پاره کردن تشریح کردن
mesne	میانی
innermost	میانی
mediums	میانی
centric	میانی
medial	میانی
mesial	میانی
inmost	میانی
centrical	میانی
mesal	میانی
median	میانی
mesail	میانی
mediates	میانی
middle deck	پل میانی
center land	خط میانی
center back	بک میانی
midline	خط میانی
medium	میانی
mediated	میانی
mediate	میانی
mediating	میانی
halfback	بازیگر میانی
lower boom	تیرک میانی
intermediate layer	لایه میانی
central strip	نوار میانی
intermediate image	تصویر میانی
middle fraction	جزء میانی
halfback	بازیگرخط میانی
mesencephalon	مغز میانی
mid flap	فلپ میانی
middle	میانی وسطی
middles	میانی وسطی
intermediate terminal	ترمینال میانی
middle ear	گوش میانی
tun dish throught	پاتیل میانی
intermediate link	حلقه میانی
central reserve	سکوی میانی
center stripe	خط میانی زمین
drop keel	تیغه میانی
dorsomedial	پشتی- میانی
midfield line	خط میانی زمین
cut splice	پیوند میانی
center circle	دایره میانی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
center line	خط میانی زمین
intermediate transmitter	فرستنده میانی
center section	بال میانی
intermediate points	جهات میانی
lower boom	بوم میانی
mid	میانی وسطی
mid-	میانی وسطی
hogging	تنش میانی
median	سکوی میانی
intermediate office	مرکز میانی
midpoint	نقطه میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
midpoints	نقطه میانی
median income	درامد میانی
interphase	فاز میانی
intermediate plate	صفحه میانی
center wing	بال میانی
buffer	حافظه میانی
midsection	قطعه میانی
meddles	میانی وسطی
meddled	میانی وسطی
meddle	میانی وسطی
intermediate contact	کنتاکت میانی
ridge rope	سیم میانی
intermediate	عضو میانی
intermediate	طبقه میانی
neutral conductor	سیم میانی
neutral wire	سیم میانی
intermediate anneal	التهاب میانی
intermediate phase	فاز میانی
interband	باند میانی
intermediate band	باند میانی
intermediate fuse	فیوز میانی
middle part	قسمت میانی
tympanum	گوش میانی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
middle insomnia	بیخوابی میانی
interconnection	اتصال میانی
intermediate frequency	فرکانس میانی
middle layer	قشر میانی
intermediate distribution frame	مقسم میانی
intermediate field	میدان میانی
i.f.	فرکانس میانی
raggle	پاره
piece	پاره
pieces	پاره
member	پاره
the golden	پاره
mammock	پاره
peaked line	خط پاره پاره
isomer	هم پاره
line segment	پاره خط
isomerous	هم پاره
fragmentary	پاره پاره
part	پاره
members	پاره
scappy	پاره پاره
scrappier	پاره پاره
bits	پاره
scrappiest	پاره پاره
shred	پاره
scrapped	پاره
fragmenting	پاره
in rags	پاره
shredded	پاره
fragment	پاره
scraps	پاره
scrapping	پاره
shredding	پاره
scrap	پاره
framentary	پاره پاره
fragments	پاره
shreds	پاره
duds	پاره
scrappy	پاره پاره
bit	پاره
out at elbows	پاره
tatters	پاره
dorsomedial thalamus	تالاموس پشتی- میانی
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
grounded neutral	سیم میانی زمین
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
vermis	قطعه میانی مخچه
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
cif	فرمت میانی معروف
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
interjacent	میانی در میان افتاده
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
dermis	غشاء میانی پوست
half length illusion	خطای ادراکی میانی
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
media	پوشش میانی سرخرگ
midpoint rule	قاعده نقطه میانی
middle lintel in window	وادار میانی پنجره
loom	قسمت میانی پارو
loomed	قسمت میانی پارو
looming	قسمت میانی پارو
looms	قسمت میانی پارو
middle	منطقه میانی زمین
middles	منطقه میانی زمین
interceding	پادر میانی کردن
intercedes	پادر میانی کردن
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی
centered	نقط ه میانی چیزی
centre	نقط ه میانی چیزی
centred	نقط ه میانی چیزی
third ventricle	بطن میانی مغز
steering wheel hub	قسمت میانی غربالک
intercede	پادر میانی کردن
interceded	پادر میانی کردن
centers	نقط ه میانی چیزی
rail	الت میانی در و پنجره
center	نقط ه میانی چیزی
center back	بازیگر میانی خط عقب
medial layer	لایه میانی [پزشکی]
center ice circle	داره میانی زمین
bilge board	تخته میانی قایق
central concrete membrane	پرده میانی بتنی
amidship	قسمت میانی قایق
deep	نقطه میانی سر پیچ
flankerback	بازیگر میانی جناح
deepest	نقطه میانی سر پیچ
medium frequency motor	موتور با فرکانس میانی
deeper	نقطه میانی سر پیچ
medice	قسمت میانی زمین
lacerable	پاره شدنی