Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
scrim	پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
Other Matches
sackcloth	کرباس پارچه گونی
sackings	کرباس پارچه گونی
wigan	پارچه استری
canvas	کرباس پارچه مخصوص نقاشی
canvases	کرباس پارچه مخصوص نقاشی
shalloon	پارچه پشمی استری
silesia	یکجور پارچه نازک استری وپردهای
dimity	دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
posts	تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted	تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post	تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post-	تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
woodprint	کلیشه یا قالب چوبی مخصوص قلمکار وغیره
silkaline	پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
mop	چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops	چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping	چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped	چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
shingle	توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
ninepins	یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
stake	ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes	ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked	ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
eye glass	شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
hackery	ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
wash board	تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
biased fabric	پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher	کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
matrass	شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
hack hammer	چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
freezing mixture	نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
dinner wagon	میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
gig mill	ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
calico	کرباس
cotton duke	کرباس
bulap	کرباس
of the same leaven	یک کرباس
burlap	کرباس
canvases	کرباس
toile	کرباس
canvas	کرباس
canvases	پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas	پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan	یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
buckhorn	استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
watch guard	زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
buckram	کرباس اهاردار
noggin	سطل چوبی لیوان چوبی
naggin	سطل چوبی لیوان چوبی
noggins	سطل چوبی لیوان چوبی
stiffening	اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
tarpaulin	کرباس قطران اندود
tarpaulins	کرباس قطران اندود
sarsenet	پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarcenet	پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
linings	استری
lining	استری
percaline	استری
liner	استری
smoothing cement	استری
liners	استری
bushing	استری
fragility	نازکی
fragilely	به نازکی
nicely	نازکی
thinness	نازکی
flimsiness	نازکی
tenuity	نازکی
gauziness	نازکی
extenuation	نازکی
exility	نازکی
priming layer	لایه استری
priming paint	رنگ استری
furnace lining	استری کوره
esterification	استری کردن
priming coat	پوشش استری
transesterification	تبادل استری
ester interchange	تبادل استری
shalloon	سرژ استری
treenail	میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
trenail	میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
d. of constitution	نازکی وجود
d. of feeling	نازکی احساسات
frangibility	نازکی فریفی
croquet	بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
wads	استری توده کاه
fischer esterification	استری کردن فیشری
furnace brick lining	استری اجر کوره
wad	استری توده کاه
magnesite lining	استری با سنگ منیزیت
cylinder jacket	استری داخل سیلندر
paracelling	کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
exquisiteness	حساسیت نازکی طبع
gavel	[چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
booster	لایی استری منفجر کننده
boosters	لایی استری منفجر کننده
chromosphere	لایه نازکی از گازهای نسبتاشفاف
buster	خرج مشتعل کننده استری یا لایی
deposits	پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
deposit	پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
fibre optics	انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
painter's putty	بتونه
oakum	بتونه
glazing compound	بتونه
putty	بتونه
gesso	بتونه
seals	بتونه
sealings	بتونه ها
seal	بتونه
filler	بتونه
spackle	بتونه
fillers	بتونه
swizzle stick	چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
reversing layer	لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
such like	وامثال ان
clairecelle	چسب بتونه
came	بتونه سربی
paste wood filler	بتونه چوب
calk	بتونه کاری
putty	بتونه کردن
sealings	بتونه اب بندی
caulking	بتونه کاری
oakum	خمیر بتونه
caulker	بتونه کار
front putty	بتونه جلو
spackle	بتونه نقاشی
clearcole	چسب بتونه
filling	بتونه خاکریزی
putty	بتونه اب بندی
fillings	بتونه خاکریزی
priming	بتونه کاری
deposits	لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposit	لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
stamper	چکش وامثال ان
calker	بتونه کاری کردن
mastic	نوعی بتونه یاچسب
caulking gun	تلمبه بتونه زنی
glazing compound	بتونه شیشه بری
glazier's putty	بتونه شیشه بری
sealant	وسیله بتونه کاری
gesso	سطح پوشیده از بتونه
puttier	بتونه کار شیشه
sealer	بتونه یااستری رنگ
primer	مبادی اولیه بتونه
spackle	بتونه کاری کردن
primers	مبادی اولیه بتونه
caulk	بتونه گیری کردن
station	توقفگاه نظامیان وامثال ان
polt	جوجه ماکیان وامثال ان
stations	توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders	خرده شیشه وامثال ان
stationed	توقفگاه نظامیان وامثال ان
xylotomy	برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
smoker	دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
solid angle	زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
stringing	نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
smokers	دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
stapler	فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
ribbon	نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbons	نوار ضبط صوت وامثال ان
staplers	فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
lifesaver	عضودسته نجات غریق وامثال ان
ink jet printer	دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
corona	سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
coronas	سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
reed valve	شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
coat of arms	نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
pilot burner	چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs	حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarf	حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
coats of arms	نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
shim	واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
smoking room	اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
oxygen tent	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
cross flow	دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
proliferous	بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
monadelphous	دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
oil on canvas [painting technique]	رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
slop	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine	مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
shook	: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopping	غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
scopolamine	ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guards	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
esquire	عنوان روی نامه وامثال ان برای مردهاعنوانی که یکدرجه پایین تراز>شوالیه < بوده
slotting	شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots	شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot	شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
shell-shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
palnut	مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
undwe the t. of	بعنوان
by way of	بعنوان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com