Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
i have been to paris
پاریس رفته ام
Other Matches
arrived in paris
وارد پاریس شدم در پاریس
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
bastille
پاریس
plaster of Paris
گچ پاریس
i have been to paris
پاریس رادیده ام
Paris
شهر پاریس
Both paris and New Yourk .
هم پاریس هم نیویورک
paris gambit
گامبی پاریس شطرنج
soon after he left for paris
سوی پاریس رهسپار شد.
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
paris opening
گشایش پاریس شطرنج
we left for paris
عازم پاریس شدیم
The paris fashions .
مدهای پاریس ( پاریسی )
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
by degrees
<adv.>
رفته رفته
frenetical
از جا در رفته
short tempered
از جا در رفته
inchmeal
رفته رفته
by inches
رفته رفته
gradually
رفته رفته
departed
رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
dislocated
در رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
thrawart
در رفته
in process of time
رفته رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
all in all
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
averagly
روی هم رفته
all told
روی هم رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
on a par
روی هم رفته
in the lump
روی هم رفته
first and last
روی هم رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
madding
از کوره در رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
truncated soil
خاک رو رفته
deep-set
فرو رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
smudgier
رنگ و رو رفته
in the a
روی هم رفته
unbridle
مهاردر رفته
day a day
روی هم رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
pulled
تحلیل رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
averaging
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
chafed
پوست رفته
overseen
غلط رفته
jitters
از کوره در رفته
away
غایب رفته
extinct
ازبین رفته
exhausted
تحلیل رفته
pallid
رنگ رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
averages
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
neat
شسته و رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neater
شسته و رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neatest
شسته و رفته
altogether
روی هم رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
average
روی هم رفته
overall
رویهم رفته
overalls
رویهم رفته
consumptives
تحلیل رفته
averaged
روی هم رفته
frenzied
ازجا در رفته
windswept
بر باد رفته
defunct
ازبین رفته
sunken
فرو رفته
by and large
<idiom>
روی هم رفته
consumptive
تحلیل رفته
frantic
ازکوره در رفته
off shade
رنگ رفته
red-hot
ازجادر رفته
emaciated
گوشت رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
sunken eyes
چشمان فرو رفته
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
saddle nose
بینی فرو رفته
ha-ha
دیوار فرو رفته
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
امیدها ی بر باد رفته
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
you are mistaken
خطا رفته اید
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
revendication
استردادزمین ازدست رفته
lost
از دست رفته ضایع
powering
توان از دست رفته
powers
توان از دست رفته
income forgone
درامداز دست رفته
immersed in debt
فرو رفته در فرض
forged side
سطح فرو رفته
washed up
بکلی تحلیل رفته
pale
رنگ رفته بی نور
paler
رنگ رفته بی نور
palest
رنگ رفته بی نور
furibund
اشفته ازجادر رفته
tacky
رنگ ورو رفته
advanced pawn
پیاده پیش رفته
lorn
از دست رفته بربادرفته
he must have gone
باید رفته باشد
retreating chin
چانه عقب رفته
neat
شسته و رفته مرتب
neatest
شسته و رفته مرتب
lost chain
زنجیره از دست رفته
neater
شسته و رفته مرتب
power
توان از دست رفته
he is off to the war
رفته است به جنگ
powered
توان از دست رفته
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
sold
فروخته شده بفروش رفته
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost
از دست رفته بحساب آوردن
lost
از دست رفته تلف شده
lost cause
جنبش یا آرمان از دست رفته
Time hangs heavily on my hands.
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
opportunity cost
هزینه فرصت از دست رفته
wear off
فرسوده و از بین رفته شدن
I have something in my eye.
چیزی توی چشمم رفته.
lost causes
جنبش یا آرمان از دست رفته
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
ingesta
موادی که داخل بدن رفته
up to the ears
غرق سرا پا فرو رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
intakes
جای ابگیری نیروی بکار رفته
shopworn
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
intake
جای ابگیری نیروی بکار رفته
to join the majority
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
She wI'll be a loser if she refuses.
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
To make amends to someone for an injury.
وقت از دست رفته جبران کردن
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
It is an absolute chaos.
همه رشته کارها از دست در رفته است
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone .
نمی دانم کدام گوری رفته است
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
mattoid
کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
Vxtreme
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
gapeworm
یکجورکرم که درگلوی مرغ رفته راه نفس کشیدن انرامی بند د
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Nothing can.compensate for the loss ones health.
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
weathered rocks
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
poppyhead
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
abio
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
Creches
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
VT terminal emulation
استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
leiwen
لی وان
[در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
adaptive channel allocation
روش به کار رفته توسط پروتکل تصحیح خطای MNP که اندازه بستههای داده را طبق خط تلفن تنظیم میکند.
umbrella
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
due
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
push pop stack
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
lotus
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
dye analysis
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
turret motife
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com