Total search result: 203 (18 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
result |
پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی |
resulted |
پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی |
resulting |
پاسخ یا خروجی عملیات ریاضی یا منط قی |
|
|
Other Matches |
|
buffered computer |
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد |
calculation |
پاسخ به یک مشکل در ریاضی |
reply [answer] |
پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه] |
input output bound |
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود |
internal |
عملیات ریاضی ALU |
processes |
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است |
process |
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است |
precedence |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
operators |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
operator |
ترتیب اجرای عملیات ریاضی |
floating |
عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری |
multiplication |
عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند |
notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند |
notations |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند |
borrows |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
OCP |
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را طبق کد برنامه انجام میدهد |
precedence |
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی |
borrowed |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
borrow |
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر |
logic |
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف |
processor |
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه |
circuit |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
circuits |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
coprocessor |
پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد |
order |
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه |
postfix |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند به طوری که عملگر پس از عملوند می آید |
processor |
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع |
notation |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
notations |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
prefix notation |
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست |
sentinels |
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد |
sentinel |
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد |
interactive |
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را |
reverses |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
reversing |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
reverse |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
reversed |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
super- |
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع |
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
generals |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند |
general |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند |
answers |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answered |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answering |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
gpr |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند |
modes |
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری |
mode |
عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری |
real mode |
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند |
farmgate type operations |
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی |
counter air operations |
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن |
counter air |
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن |
anticrop operations |
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
NEQ |
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است |
equivalence |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است |
inequivalence |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است |
non equivalence function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است |
near letter quality |
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد |
chocked nozzle |
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است |
originates |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originated |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originate |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originating |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
statement |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
statements |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
propagate |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
propagated |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
propagates |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
propagating |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
land control operation |
عملیات کنترل زمین عملیات |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
housekeeping |
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری |
air sea rescue |
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی |
air-sea rescue |
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
flip-flopping |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flopped |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flop |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
flip-flops |
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند |
m |
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه |
army operations center |
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش |
it is inexpedient to reply |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
time resolution |
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات |
mathematical notation |
نشانه گذاری ریاضی [ریاضی] |
beachmaster's unit |
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله |
airhead operations |
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
operation |
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی |
combined operations |
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب |
mathematical logic |
منطق ریاضی [ریاضی] |
replication |
پاسخ |
answerback |
در پاسخ |
responsions |
پاسخ |
rebutter |
پاسخ رد |
responded |
پاسخ |
responds |
پاسخ |
item of written comment |
پاسخ |
counterplea |
پاسخ رد |
response |
پاسخ |
responses |
پاسخ |
answer |
پاسخ |
statement |
پاسخ |
answered |
پاسخ |
in reply to |
در پاسخ |
response [commentary] |
پاسخ |
answering |
پاسخ |
representation [statement] |
پاسخ |
answers |
پاسخ |
reaction [answer, commentary] |
پاسخ |
replied |
پاسخ |
replies |
پاسخ |
replying |
پاسخ |
respond |
پاسخ |
no |
: پاسخ نه |
reply |
پاسخ |
in answer to |
در پاسخ به |
negative reply |
پاسخ رد |
von neuman morgensterm utility index |
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است |
moro response |
پاسخ مورو |
impluse response |
پاسخ ایمپولز |
movement response |
پاسخ حرکت |
answer mode |
حالت پاسخ |
operandum |
ابزار پاسخ |
manipulandum |
ابزار پاسخ |
reflection response |
پاسخ قرینه |
replier |
پاسخ دهنده |
anatomy response |
پاسخ کالبدی |
irresponsive |
پاسخ ندهنده |
response amplitude |
دامنه پاسخ |
popular response |
پاسخ رایج |
answerback |
پاسخ برگشتی |
position response |
پاسخ مکانی |
conditioned response |
پاسخ شرطی |
consummatory response |
پاسخ پایانی |
content response |
پاسخ محتوایی |
correct response |
پاسخ درست |
right answer |
پاسخ درست |
delayed response |
پاسخ درنگیده |
distal response |
پاسخ دوربرد |
preparatory response |
پاسخ مقدماتی |
emitted response |
پاسخ صدوری |
frequency respone |
پاسخ فرکانس |
discriminatory response |
پاسخ افتراقی |
anticipatory response |
پاسخ انتظاری |
original response |
پاسخ ابتکاری |
image response |
پاسخ تصویر |
color response |
پاسخ رنگ |
response differentiation |
تفکیک پاسخ |
answer |
: پاسخ دادن |
rejoined |
پاسخ دادن |
rejoining |
در پاسخ گفتن |
early answer |
پاسخ زود |
rejoining |
پاسخ دادن |
solutions |
پاسخ یک مشکل |
rejoins |
در پاسخ گفتن |
rejoined |
در پاسخ گفتن |
rejoins |
پاسخ دادن |
oracle |
پاسخ مبهم |
oracles |
پاسخ مبهم |
answerable |
پاسخ دار |
calculation |
پاسخ تقریبی |
respond |
پاسخ دادن |
rejoin |
پاسخ دادن |
rejoin |
در پاسخ گفتن |
answer |
: جواب پاسخ |
plea |
پاسخ دعوی |
answer |
پاسخ به یک سوال |
answered |
: پاسخ دادن |
answered |
: جواب پاسخ |
rejoinder |
پاسخ دفاعی |
answered |
پاسخ به یک سوال |
answering |
: پاسخ دادن |
answering |
: جواب پاسخ |
rejoinders |
پاسخ دفاعی |
answering |
پاسخ به یک سوال |
answers |
: پاسخ دادن |
answers |
: جواب پاسخ |
pleas |
پاسخ دعوی |
solution |
پاسخ یک مشکل |
answers |
پاسخ به یک سوال |
response duration |
مدت پاسخ |
running rate |
اهنگ پاسخ |
to make a response |
پاسخ دادن |
to definitive answer |
پاسخ قطعی |
response equivalence |
هم ارزی پاسخ |
response generalization |
تعمیم پاسخ |
response intensity |
شدت پاسخ |
response latency |
نهفتگی پاسخ |
responsorial |
پاسخ دهنده |
response rate |
سرعت پاسخ |
response time |
زمان پاسخ |
response threshold |
استانه پاسخ |
response set |
امایه پاسخ |