English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
Other Matches
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
harrow اشفته کردن
embrangle اشفته کردن
harrows اشفته کردن
to put in a flutter اشفته کردن
puzzling اشفته کردن
puzzles اشفته کردن
puzzle اشفته کردن
mess اشفته کردن
messes اشفته کردن
pertub اشفته کردن
embroil اشفته کردن
embroiled اشفته کردن
embroiling اشفته کردن
embroils اشفته کردن
roil اشفته کردن
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
deke گول زدن حریف برای تغییرمحل
forces تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
basket hanger بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
snafu اشفته بودن درهم وبرهم کردن
jiujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujutsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
zone ride کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
standstill در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
flummoxing اشفته کردن مغشوش کردن
upsets اشفته کردن مضطرب کردن
upsetting اشفته کردن مضطرب کردن
upset اشفته کردن مضطرب کردن
dishevel ژولیده کردن اشفته کردن
put out تهیه کردن اشفته کردن
flummoxes اشفته کردن مغشوش کردن
flummox اشفته کردن مغشوش کردن
flummoxed اشفته کردن مغشوش کردن
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
lawn bowling point یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
guard چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
clinching بغل کردن حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
marks نشانه کردن حریف
mark نشانه کردن حریف
clinch بغل کردن حریف
clinches بغل کردن حریف
clinched بغل کردن حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
parrying دفع کردن حمله حریف
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
parries دفع کردن حمله حریف
parried دفع کردن حمله حریف
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
parry دفع کردن حمله حریف
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
overplay حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
overplayed حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
kneeing خطای سد کردن راه حریف بازانو
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
tumultuary اشفته
inquiet اشفته
frenzied اشفته
flickering اشفته
perturbate اشفته
chaotic اشفته
disturbed اشفته
messy اشفته
turbulant اشفته
berserk اشفته
upsetting اشفته
garbled اشفته
turbulent اشفته
upsets اشفته
upset اشفته
spear سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
higgledy piggledy اشفته ونامرتب
puzzleheaded اشفته خیال
vexatious اشفته مضطرب
distempered اشفته ناخوش
phrenetic شوریده اشفته
foulest نخ ماهیگیری اشفته
fouler نخ ماهیگیری اشفته
dishevelled اشفته نامرتب
disheveled اشفته نامرتب
fouls نخ ماهیگیری اشفته
fouled نخ ماهیگیری اشفته
foul نخ ماهیگیری اشفته
berserker اشفته ازجادررفته
sleave وضع اشفته
unsettled اشفته مختل
over anxious اشفته مضطرب
disordered بی ترتیب اشفته
frenetic اتشی اشفته
word salad اشفته گویی
turbulent flow جریان اشفته
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
to be in a flutter سراسیمه یا اشفته بودن
furibund اشفته ازجادر رفته
distractedly اشفته وار ازروی حیرت
burble جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbles جریانهای گردابی و اشفته درسیال
burbled جریانهای گردابی و اشفته درسیال
whitewater قسمت اشفته موج شکسته
burbling جریانهای گردابی و اشفته درسیال
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
pies چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
pie چیز اشفته ونامرتب درهم ریختن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com