Dictiornary-Farsi | پاس سریع و کوتاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 215 (12 milliseconds)

English	Persian
flip	پاس سریع و کوتاه
flipped	پاس سریع و کوتاه
flips	پاس سریع و کوتاه


Search result with all words

virtual	بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
patch	ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches	ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
fast	حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasted	حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fastest	حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts	حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
typhoon	نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons	نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
balestra	پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
flip pass	پاس کوتاه از زیر بازو پاس سریع با استفاده از مچ
wind sprint	دوهای سریع و کوتاه
Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
speediness	سریع السیر سریع
speedy	سریع السیر سریع
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
spanking	سریع
accelerator	سریع
prompt	سریع
prompted	سریع
prompts	سریع
sweepy	سریع
snell	سریع
spankings	سریع
wing footed	سریع
swifts	سریع
rapid	سریع
swift	سریع
swifter	سریع
swiftest	سریع
rather	سریع تر
accelerators	سریع
gleg	سریع
sudden	سریع
galloping	سریع
expressing	سریع السیر
dispatched	انجام سریع
dispatches	انجام سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
fastest	سریع السیر
dispatch	انجام سریع
despatching	انجام سریع
despatches	انجام سریع
fasted	سریع السیر
fast	سریع السیر
fleets	عبور سریع
fleet	عبور سریع
speed	سریع کارکردن
rapid access	با دستیابی سریع
express	سریع السیر
expressing	سریع صریح
accelofilter	صافی سریع
express	سریع صریح
expresses	سریع صریح
expresses	سریع السیر
fast access	با دستیابی سریع
expressed	سریع صریح
fasts	سریع السیر
continuate	سریع الاتصال
accelerated depreciation	استهلاک سریع
expressed	سریع السیر
speeding	سریع کارکردن
speeds	سریع کارکردن
couriers	پیک سریع
scampering	پرواز سریع
scampers	پرواز سریع
quick	جلد سریع
quick	تند و سریع
quicker	جلد سریع
quicker	تند و سریع
quickest	جلد سریع
quickest	تند و سریع
slap	ضربت سریع
slapped	ضربت سریع
scampered	پرواز سریع
scamper	پرواز سریع
raid	تک نفوذی سریع
raided	تک نفوذی سریع
raiding	تک نفوذی سریع
raids	تک نفوذی سریع
rough and ready	سریع العمل
fleeting	سریع الزوال
fleetingly	سریع الزوال
courier	پیک سریع
pirouettes	چرخ سریع
pirouette	چرخ سریع
slapping	ضربت سریع
slaps	ضربت سریع
glimpsed	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
glimpsing	نگاه سریع
converts	پاسکاری سریع
converting	پاسکاری سریع
converted	پاسکاری سریع
convert	پاسکاری سریع
braid	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braids	حرکت سریع
glimpse	نگاه سریع
slashes	ضربه سریع
riposte	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposting	ضربت سریع
precipitate	خیلی سریع
precipitated	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitating	خیلی سریع
slash	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
quickstep	گام سریع
snapback	بهبودی سریع
windstorm	باد سریع
quick recovery	بهبود سریع
winder	دویدن سریع
quick recovery	رونق سریع
quick fire	تیر سریع
sneak raid	دستبرد سریع
posthaste	سریع السیر
polypnea	تنفس سریع
operation immediate	اقدام سریع
progressive chess	شطرنج سریع
rapid fire	تیر سریع
prompt	سریع کردن
skitter	حرکت سریع
repost	ضربت سریع
rathe	زود رس سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
rath	زود رس سریع
rapid transit	شطرنج سریع
prompts	سریع عاجل
prompts	سریع کردن
prompted	سریع عاجل
prompted	سریع کردن
prompt	سریع عاجل
rapid scanning	تقطیع سریع
rapid flow	جریان سریع
lightning chess	شطرنج سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
bullet	توپ سریع
bullets	توپ سریع
high speed traffic	امد شد سریع
high speed printer	چاپگر سریع
high speed	سریع السیر
high speed	دنده سریع
highflier	دلیجان سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
hypernoea	تنفس سریع
despatched	انجام سریع
fast neutron	نوترون سریع
hotshot	بارکشی سریع
highflyer	دلیجان سریع
raid	تک سریع تاخت و تاز
snick	ضربت سریع زدن
quenching	سریع خنک کردن
raided	تک سریع تاخت و تاز
fungoid	دارای رشد سریع
whizbang	خمپاره سریع الانفجار
scuds	حرکت سریع ابر
agile	زیرک سریع الانتقال
scudded	حرکت سریع ابر
scud	حرکت سریع ابر
tide race	جذر و مد سریع اب دریا
whisk	حرکت سریع و جزیی
flashes	معدن موازی سریع A/D.
whizzbang	خمپاره سریع الانفجار
streamliner	قطار سریع وشیک
whisking	حرکت سریع و جزیی
whisks	حرکت سریع و جزیی
sallies	حرکت سریع شلیک
slew	گردش سریع توپ
whisked	حرکت سریع و جزیی
raiding	تک سریع تاخت و تاز
rapid	سریع العمل چابک
zonk out <idiom>	سریع به خواب رفتن
wildfire	اتش سریع و پر زور
jets	پرش اب جریان سریع
jet	پرش اب جریان سریع
stop dead/cold <idiom>	سریع توقف کردن
jabs	ضربه سریع مستقیم
jabbing	ضربه سریع مستقیم
jabbed	ضربه سریع مستقیم
jab	ضربه سریع مستقیم
jetted	پرش اب جریان سریع
flash	معدن موازی سریع A/D.
jetting	پرش اب جریان سریع
yerk	حرکت سریع و شدید
scrappy	بازی تهاجمی سریع
scrappiest	بازی تهاجمی سریع
scrappier	بازی تهاجمی سریع
ageing	سخت کنندگی سریع
cuts	تغییر سمت سریع
Making fast progress.	سریع ترقی کردن
cut	تغییر سمت سریع
bring something on <idiom>	دلیل افزایش سریع
keep pace <idiom>	سریع السیر رفتن
numbers	انجام محاسبات سریع
flashed	معدن موازی سریع A/D.
number	انجام محاسبات سریع
raids	تک سریع تاخت و تاز

flip