English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (45 milliseconds)
English Persian
take off (clothes) <idiom> پاک کردن(لباس)
Search result with all words
outfit سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
globe کروی کردن
globe گرد کردن
globes کروی کردن
globes گرد کردن
lord ملاک حکمروایی کردن
lord مانند لردرفتار کردن
lords ملاک حکمروایی کردن
lords مانند لردرفتار کردن
steadied پیوسته ویکنواخت کردن
steadied استوار یامحکم کردن
steadies پیوسته ویکنواخت کردن
steadies استوار یامحکم کردن
steadiest پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest استوار یامحکم کردن
steady پیوسته ویکنواخت کردن
steady استوار یامحکم کردن
steadying پیوسته ویکنواخت کردن
steadying استوار یامحکم کردن
byte حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
click صدا کردن
click گیر کردن قرقره ماهیگیری
click زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
click دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked صدا کردن
clicked گیر کردن قرقره ماهیگیری
clicked زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks صدا کردن
clicks گیر کردن قرقره ماهیگیری
clicks زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
invoice صورت کردن
invoiced صورت کردن
invoices صورت کردن
invoicing صورت کردن
haze متوحش کردن زدن
haze سرزنش کردن
veer شل کردن طناب
veered شل کردن طناب
veers شل کردن طناب
heart تشجیع کردن
hearts تشجیع کردن
warehouse انبار کردن مخزن
warehouse انبار کردن
warehouses انبار کردن مخزن
warehouses انبار کردن
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
syllable هجابندی کردن
syllables هجابندی کردن
proportionate فراخور متناسب کردن
alignment هم محور کردن
alignments هم محور کردن
pat نوازش کردن
pats نوازش کردن
patted نوازش کردن
patting نوازش کردن
write تالیف کردن
write تحریر کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write کسر کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes تالیف کردن
writes تحریر کردن
writes بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes کسر کردن
writes سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
receive دریافت کردن
receive پذیرایی کردن از
receive وصول کردن
receive اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives دریافت کردن
receives پذیرایی کردن از
receives وصول کردن
receives اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lope جست وخیز کردن
loped جست وخیز کردن
lopes جست وخیز کردن
loping جست وخیز کردن
girdle حلقه احاطه کردن
girdle احاطه کردن
girdled حلقه احاطه کردن
girdled احاطه کردن
girdles حلقه احاطه کردن
girdles احاطه کردن
girdling حلقه احاطه کردن
girdling احاطه کردن
bandage نواربندی کردن
bandaged نواربندی کردن
Other Matches
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
dress لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
unfrock خلع لباس کردن
dresses درست کردن لباس
try on <idiom> امتحان کردن لباس
dress درست کردن لباس
abler لباس پوشاندن قوی کردن
dry clean لباس را بابخار تمیز کردن
ablest لباس پوشاندن قوی کردن
able لباس پوشاندن قوی کردن
personate در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
flounce چین دار کردن حاشیه لباس
flounced چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing چین دار کردن حاشیه لباس
flounces چین دار کردن حاشیه لباس
accessorize اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
out fit لباس
rosette گل لباس
donkey jacket لباس
attire لباس
rosettes گل لباس
dressings لباس
costume لباس
dressing لباس
untented بی لباس
flannels لباس
flannel لباس
clobbered لباس
costumes لباس
acoutrement لباس
bathhouse لباس کن
garb لباس
oilskins لباس ضد اب
nightgowns لباس شب
clobbers لباس
frou frou خش خش لباس
clobbering لباس
nightgown لباس شب
clobber لباس
costume لباس
bibandtucker لباس
accouterments لباس
accouterment لباس
clothing لباس
costumes لباس ها
evining dress لباس شب
vestment لباس
vesture لباس
outwall لباس تن
tux لباس رسمی
slashed چاک لباس
dressing gowns لباس خواب
dressing gown لباس خواب
slashes چاک لباس
rainwear لباس بارانی
thing لباس موجود
disrobing لباس دراوردن
tunicle لباس کوتاه
robe de chambre لباس خانه
disrobes لباس دراوردن
vestment لباس رسمی
liveried دارای لباس
uniform of the day لباس فصل
underclothing لباس زیر
water suit لباس ضد فشار اب
liveries لباس مستخدم
print dress لباس چیتی
tether لباس ردیاب
electronic tag لباس ردیاب
livery لباس مستخدم
ankle bracelet لباس ردیاب
ankle monitor لباس ردیاب
slash چاک لباس
braw جوش لباس
the long robe لباس قضائی
antiblackout suit لباس ضد فشار اب
tuxedos لباس رسمی
survival suit لباس نجات
clothes tree چنگک لباس
lap دامن لباس
clothier لباس فروش
academicals لباس دانشگاهی
academic costume لباس دانشگاهی
tuxedo لباس رسمی
regimental لباس نظامی
asbestos kit لباس نسوز
battle dress لباس ضدگلوله
to dress up لباس پوشیدن
silk لباس ابریشمی
plain لباس غیرنظامی
plainer لباس غیرنظامی
plainest لباس غیرنظامی
plains لباس غیرنظامی
costume لباس محلی
gash خوش لباس
costumes لباس محلی
gashed خوش لباس
gashes خوش لباس
gashing خوش لباس
to a onself لباس زیباپوشیدن
garb لباس پوشانیدن
regimental لباس هنگ
pinning گیره لباس
uniform لباس یک شکل
uniform لباس فرم
rig لوازم لباس
slip-ons لباس گشاد
zippers زیب لباس
zipper زیب لباس
rigged لوازم لباس
rigs لوازم لباس
nightclothes لباس خواب
toggery لباس فروشی
nightdresses لباس خواب
tou book لباس تکواندو
uniforms لباس فرم
ski suit لباس اسکی
pinned گیره لباس
wet suits لباس غواصی
wet suit لباس غواصی
doff لباس کندن
doffed لباس کندن
dry suit لباس غواصی
doffing لباس کندن
doffs لباس کندن
pin گیره لباس
slip on لباس گشاد
uniforms لباس یک شکل
smoking jacket لباس اسموکینگ
slopwork لباس دوخته
slack suit لباس راحتی
nightdress لباس خواب
disrobed لباس دراوردن
sportswear لباس راحت
knock about clothes لباس کار
disguised لباس مبدل
kiyi برس لباس
woolly : لباس پشمی
woolliest : لباس پشمی
disguises لباس مبدل
woollies : لباس پشمی
woollier : لباس پشمی
disguising لباس مبدل
wooliest : لباس پشمی
woolies : لباس پشمی
woolier : لباس پشمی
tog لباس پوشیدن
disguise لباس مبدل
khaki لباس نظامی
exposure suit لباس محافظ
sportswear لباس خودمانی
dresses لباس پوشیدن
mab لباس ژولیده
suit لباس دادن به
wearer پوشنده لباس
suited لباس دادن به
dress لباس پوشیدن
flashproof لباس ضد شعله
Clinging clothes. Tight-fitting dress. لباس چسب تن
laundress لباس شوی زن
launderer لباس شوی
suits لباس دادن به
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
undergarment لباس بزیر
fearnought suit لباس نسوز
gaberdine لباس پوشش
gown روپوش لباس شب
undresses لباس کندن
garderobe اشکاف لباس
gowns روپوش لباس شب
undress لباس کندن
put on <idiom> لباس پوشیدن
haute couturer طراح لباس
habilitate لباس پوشیده
habiliments لباس مخصوص
habiliment لباس زیبا
fancy dress لباس بالماسکه
gratuitous issue لباس پیشکش
undressing لباس کندن
masquerade لباس مبدل
skirt دامن لباس
masquerading لباس مبدل
underwear لباس زیر
masquerades لباس مبدل
underclothes لباس زیر
finical خوش لباس
flight gear لباس پرواز
undergarments لباس بزیر
masqueraded لباس مبدل
skirts دامن لباس
skirted دامن لباس
seam درز لباس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com