English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
on side پایان بازی
Search result with all words
die ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
all out پایان بازی توپزنان یک تیم کریکت
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
The referee blew for full-time. داور سوت پایان بازی را زد.
Other Matches
eol پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminates پایان دادن پایان یافتن
terminated پایان دادن پایان یافتن
terminate پایان دادن پایان یافتن
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
unbound بی پایان
inconclusive بی پایان
never-ending بی پایان
never ending بی پایان
interminate بی پایان
endless بی پایان
finis پایان
unending بی پایان
finish line خط پایان
decapoda ده پایان
end all پایان
ending پایان
endings پایان
incessant پی در پی بی پایان
unfinished بی پایان
end line خط پایان
immortality بی پایان
out <adv.> پایان
conclusion پایان
conclusions پایان
abyss بی پایان
to sit out تا پایان
abysses بی پایان
limit پایان
closer پایان
bourne پایان
windup پایان
cessation پایان
issue [outcome] پایان
sempiternity بی پایان
perpetuity بی پایان
eternity بی پایان
eternality بی پایان
eternities بی پایان
eternity بی پایان
infinite time بی پایان
forever بی پایان
finality پایان
foreverness بی پایان
aeon بی پایان
abysm بی پایان
finish پایان
periods پایان
hexapod شش پایان
ended پایان
point پایان
finallist پایان رس
closest پایان
closes پایان
illimitable بی پایان
initiator terminator پایان ده
illmitable بی پایان
fruition پایان
finishes پایان
close پایان
ends پایان
period پایان
end پایان
termination پایان
Finifugal <adj.> تنفر از پایان
terminuse ad quem نقطه پایان
termination date تاریخ پایان
ended پایان یک دور
terminable پایان یافتنی
end پایان یک دور
conclusion پایان یک چیز
godspeed پایان انجام
sustainable energy انرژی بی پایان
to come to a end به پایان رسیدن
to bring to an end به پایان رساندن
to see out به پایان رساندن
conclusions پایان یک چیز
past پایان یافته
turn out <idiom> نتیجه ،پایان
time out <idiom> پایان وقت
run out (of something) <idiom> به پایان رساندن
get done with به پایان رساندن
sequels نتیجه پایان
interminable پایان ناپذیر
dissertation پایان نامه
dissertations پایان نامه
gastropod شکم پایان
abend پایان غیرعادی
year-end پایان سال
year-end سال پایان
follow through <idiom> به پایان رساندن
do away with <idiom> به پایان رساندن
terminating پایان بخش
terminating پایان دار
sequel نتیجه پایان
to get oven به پایان رساندن
unceasing پایان ناپذیر
finish پایان مسابقه
finishes پایان مسابقه
thesis پایان نامه
buzzer زنگ پایان
buzzers زنگ پایان
ends پایان یک دور
theses پایان نامه
get through به پایان رساندن
wind up پایان یافتن
get over به پایان رساندن
wind up پایان دادن
to go through with به پایان رساندن
normal termination پایان عادی
myriapoda هزار پایان
eof پایان فایل
eoj پایان کارob
last a دم اخر پایان
jikan پایان وقت
interminableness پایان ناپذیری
to see through به پایان رساندن
to turn out به پایان رسیدن
come off پایان مسابقه
rhizopod ریشه پایان
eternal بی پایان دائمی
end of block پایان یک بلوک
placing judge داور خط پایان
termination پایان یابی
termination پایان دهی
end mark علامت بی پایان
tape نوار خط پایان
taped نوار خط پایان
endless loop حلقه بی پایان
endnote پایان مدرک
tapes نوار خط پایان
omniscience دانش بی پایان
ominscience دانش بی پایان
eob پایان یک بلوک
endless بدون پایان
inexhaustibility پایان نا پذیری
It's over. به پایان رسید.
Over and out! پایان اعلان !
finitude پایان پذیری
harvest home پایان درو
surcease پایان استراحت
atrocious با شرارت بی پایان
sign off پایان دادن به
teleologist پایان شناس
irredeemable پایان ناپذیر
over- پایان یافتن
over پایان یافتن
Over and out! پایان خبر !
fineless بی پایان کردن
teleology پایان شناسی
subjunction افزایش در پایان
year-end وابسته به پایان سال
point fund پاداش پایان فصل
terminating symbol نماد پایان بخش
full point نقطه پایان جمله
post fix در پایان واژه چسباندن
postlude قطعه موسیقی پایان
postseason بعد از پایان فصل
to sing out با اوازبه پایان رساندن
finish tape نوار پایان مسابقه
finish yarn نوار پایان مسابقه
exit interview مصاحبه پایان خدمت
get through به پایان رساندن گذراندن
teleologic وابسته به پایان شناسی
sit out تا پایان چیزی نشستن
i am through with my work کارم به پایان رسید
zazen پایان استراحت نشسته
d. certificate ورقه پایان خدمت
grallatorial وابسته به دراز پایان
come to nothing <idiom> باشکست به پایان رسیدن
periods نقطه پایان جمله
terminals واقع در نوک پایان
crashes پایان عملیات کامپیوتر
crashed پایان عملیات کامپیوتر
crash پایان عملیات کامپیوتر
period نقطه پایان جمله
terminal واقع در نوک پایان
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
lift a blockade محاصره را پایان دادن
to be over something به پایان رسیدن چیزی
continuous بدون پایان یابدون قط عی
interminably بطور پایان ناپذیر
final whistle سوت پایان [ورزش]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com