Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English
Persian
dissertation
پایان نامه
dissertations
پایان نامه
theses
پایان نامه
thesis
پایان نامه
Search result with all words
constructive credit
اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
dissertate
پایان نامه تحصیلی نوشتن
thetic
وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical
وابسته به یا شامل پایان نامه
I look forward to hearing from you soon.
[letter closing line]
مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم.
[پایان نامه]
Other Matches
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated
پایان دادن پایان یافتن
terminate
پایان دادن پایان یافتن
terminates
پایان دادن پایان یافتن
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
ended
پایان
forever
بی پایان
conclusions
پایان
windup
پایان
unbound
بی پایان
conclusion
پایان
aeon
بی پایان
foreverness
بی پایان
limit
پایان
end
پایان
eternality
بی پایان
eternity
بی پایان
perpetuity
بی پایان
immortality
بی پایان
sempiternity
بی پایان
termination
پایان
issue
[outcome]
پایان
infinite time
بی پایان
out
<adv.>
پایان
end all
پایان
finallist
پایان رس
initiator terminator
پایان ده
ending
پایان
endings
پایان
never ending
بی پایان
finish line
خط پایان
end line
خط پایان
decapoda
ده پایان
finish
پایان
finishes
پایان
incessant
پی در پی بی پایان
periods
پایان
illmitable
بی پایان
fruition
پایان
interminate
بی پایان
never-ending
بی پایان
endless
بی پایان
finis
پایان
unending
بی پایان
inconclusive
بی پایان
unfinished
بی پایان
hexapod
شش پایان
illimitable
بی پایان
period
پایان
point
پایان
closest
پایان
finality
پایان
abyss
بی پایان
abysses
بی پایان
eternity
بی پایان
eternities
بی پایان
abysm
بی پایان
closes
پایان
ends
پایان
cessation
پایان
closer
پایان
close
پایان
to sit out
تا پایان
bourne
پایان
to turn out
به پایان رسیدن
sequels
نتیجه پایان
sequel
نتیجه پایان
eob
پایان یک بلوک
eternal
بی پایان دائمی
past
پایان یافته
finish
پایان مسابقه
finishes
پایان مسابقه
Over and out!
پایان خبر !
end of block
پایان یک بلوک
end mark
علامت بی پایان
myriapoda
هزار پایان
normal termination
پایان عادی
ominscience
دانش بی پایان
omniscience
دانش بی پایان
on side
پایان بازی
come off
پایان مسابقه
placing judge
داور خط پایان
rhizopod
ریشه پایان
sign off
پایان دادن به
subjunction
افزایش در پایان
surcease
پایان استراحت
harvest home
پایان درو
teleologist
پایان شناس
endless loop
حلقه بی پایان
endnote
پایان مدرک
get over
به پایان رساندن
to go through with
به پایان رساندن
to get oven
به پایان رساندن
get done with
به پایان رساندن
get through
به پایان رساندن
godspeed
پایان انجام
gastropod
شکم پایان
finitude
پایان پذیری
fineless
بی پایان کردن
inexhaustibility
پایان نا پذیری
interminableness
پایان ناپذیری
jikan
پایان وقت
last a
دم اخر پایان
eoj
پایان کارob
eof
پایان فایل
teleology
پایان شناسی
terminable
پایان یافتنی
terminuse ad quem
نقطه پایان
run out (of something)
<idiom>
به پایان رساندن
time out
<idiom>
پایان وقت
turn out
<idiom>
نتیجه ،پایان
termination
پایان دهی
termination
پایان یابی
It's over.
به پایان رسید.
wind up
پایان یافتن
termination date
تاریخ پایان
end
پایان یک دور
ended
پایان یک دور
abend
پایان غیرعادی
to bring to an end
به پایان رساندن
to come to a end
به پایان رسیدن
to see out
به پایان رساندن
to see through
به پایان رساندن
wind up
پایان دادن
tapes
نوار خط پایان
taped
نوار خط پایان
tape
نوار خط پایان
irredeemable
پایان ناپذیر
year-end
پایان سال
year-end
سال پایان
do away with
<idiom>
به پایان رساندن
follow through
<idiom>
به پایان رساندن
ends
پایان یک دور
Over and out!
پایان اعلان !
terminating
پایان بخش
over
پایان یافتن
over-
پایان یافتن
interminable
پایان ناپذیر
terminating
پایان دار
sustainable energy
انرژی بی پایان
unceasing
پایان ناپذیر
atrocious
با شرارت بی پایان
buzzer
زنگ پایان
Finifugal
<adj.>
تنفر از پایان
buzzers
زنگ پایان
conclusions
پایان یک چیز
conclusion
پایان یک چیز
endless
بدون پایان
make short work of something
<idiom>
[به سرعت به پایان رساندن]
teleologic
وابسته به پایان شناسی
chutes
دالان پایان دوصحرانوردی
post fix
در پایان واژه چسباندن
sit out
تا پایان چیزی نشستن
chute
دالان پایان دوصحرانوردی
wires
خط اغاز یا پایان مسابقه
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
postlude
قطعه موسیقی پایان
zazen
پایان استراحت نشسته
continuous
بدون پایان یابدون قط عی
to be over something
به پایان رسیدن چیزی
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
year-end
وابسته به پایان سال
come to nothing
<idiom>
باشکست به پایان رسیدن
to sing out
با اوازبه پایان رساندن
terminal
واقع در نوک پایان
dash off
<idiom>
سریعا به پایان رساندن
terminating symbol
نماد پایان بخش
interminably
بطور پایان ناپذیر
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
raw deal
<idiom>
آخر خط ،پایان هستی
terminals
واقع در نوک پایان
postseason
بعد از پایان فصل
point fund
پاداش پایان فصل
crashingly
پایان عملیات کامپیوتر
full point
نقطه پایان جمله
i am through with my work
کارم به پایان رسید
period
نقطه پایان جمله
periods
نقطه پایان جمله
finish yarn
نوار پایان مسابقه
finish tape
نوار پایان مسابقه
d. certificate
ورقه پایان خدمت
crashed
پایان عملیات کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com