Dictiornary-Farsi | پایت را به اندازه گلمت دراز کن . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .


Other Matches

end	کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended	کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends	کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Dont ever come here again.	دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
angle	اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles	اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup	محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it. <proverb>	اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface	اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces	اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog	نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter	روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue	نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues	نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
processor	ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage	اندازه وسیله اندازه گیری
gage	اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes	1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size	1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
soricine	موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
measure	1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
gauges	اندازه اندازه گیر
gauged	اندازه اندازه گیر
gauge	اندازه اندازه گیر
moment of momentum	اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum	اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter	مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging	اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
macro	دراز
long headed	سر دراز
longish	دراز
oblongated	دراز
toom	دراز
to eke out	دراز
longheaded	دراز سر
to be prolonged	دراز
oblong	دراز
oblongs	دراز
dolichomorphic	دراز تن
linear	دراز
lengthwise	دراز
to piece out	دراز
longest	دراز
longer	دراز
longed	دراز
longs	دراز
long-	دراز
long	دراز
verbose	دراز
prolix	دراز
lengthy	دراز
stretches	دراز کردن
gangling	طولانی و دراز
long bone	استخوانهای دراز
long eared	گوش دراز
longer-term	دراز مدت
long shunt	شنت دراز
long run	دراز مدت
long-term	دراز مدت
blue moon	زمان دراز
oblong	دراز پهنا
long range	دراز مدت
oblongs	دراز پهنا
long necked	گردن دراز
stretched	دراز کردن
stretch	دراز کردن
lantern jawed	چانه دراز
lanternjaws	چانه دراز
verbalization	دراز گویی
long-time	دراز مدت
far-fetched	دور و دراز
long winded	دراز نفس
far fetched	دور و دراز
drag on <idiom>	دراز کردن
inductile	دراز نشو
long-life	عمر دراز
long life	عمر دراز
couchant	دراز کشیده
codling	یکجورسیب دراز
codlin	یکجورسیب دراز
long billed	نوک دراز
long bill	نوک دراز
lanky	دراز وباریک
weedy	دراز و باریک
to stretch out	دراز کردن
ileum	روده دراز
longevity	دراز عمری
narrowest	دراز وباریک
narrower	دراز وباریک
narrowed	دراز وباریک
narrow	دراز وباریک
long-drawn-out	دور و دراز
proboscis	پوزه دراز
long term <adj.>	دراز مدت
lengthens	دراز شدن
lengthens	دراز کردن
protract	دراز کردن
oblonated	دراز :درازنا
lengthening	دراز شدن
lengthening	دراز کردن
lengthened	دراز شدن
string	چسبناک دراز
morella cherry	گیلاس دم دراز
tender fleshed cherry	گیلاس دم دراز
proboscises	پوزه دراز
prolongate	دراز کردن
prolixity	دراز نویسی
long run [American E] <adj.>	دراز مدت
pintail	اردک دم دراز
wader	مرغ دراز پا
elongation	دراز شدگی
at full length	دراز کشیده
lengthened	دراز کردن
snipes	نوک دراز
in the long run	در دراز مدت
streek	دراز کردن
sniped	نوک دراز
snipe	نوک دراز
longhead	کله دراز
long-winded	دراز نفس
long term	دراز مدت
longeval	دراز عمر
long wind	دراز نفسی
extend	دراز کردن
sniping	نوک دراز
elongate	دراز کردن
elongating	دراز شدن
lengthen	دراز شدن
elongating	دراز کردن
elongates	دراز شدن
elongates	دراز کردن
elongate	دراز شدن
lengthen	دراز کردن
chaises longues	نوعی نیمکت دراز
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
prolate	دوک وار دراز
spindles	دراز و باریک شدن
mygale	موش پوزه دراز
tractile	لوله شو دراز شدنی
porrect	دراز کردن جلوگذاردن
johnboat	قایق دراز و باریک
proboscis monley	بوزینه دراز بینی
chaise longue	نوعی نیمکت دراز
orangutan	بوزینه دست دراز
spindle	دراز و باریک شدن
orangoutang	بوزینه دست دراز
interminably	بطور بسیار دراز
toboggan	سورتمه دراز و باریک
paidle	یکجوربیل دسته دراز
verbosity	دراز نویسی پرگویی
chatterbox	ادم روده دراز
longhorn	گاو شاخ دراز
longhorn	گوسفند شاخ دراز
tusks	دندان دراز وتیز
tusk	دندان دراز وتیز
long lived	دارای عمر دراز
long-lived	دارای عمر دراز
long-lived	دراز عمر معمر
to make old bones	عمر دراز کردن
to live a long life	عمر دراز کردن
long horned grasshopper	ملخ شاخک دراز
longevous	دارای عمر دراز
tirades	سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade	سخنرانی دراز وشدیداللحن
longicorn	دارای شاخک دراز
secular trend	روند دراز مدت
lanternjaws	ارواره دراز و لاغر
chatterboxes	ادم روده دراز
windbag	نطاق روده دراز
windbags	نطاق روده دراز
long lived	دراز عمر معمر
mongoose	میمون پوزه دراز
mongooses	میمون پوزه دراز
full bottomed	دارای دنباله دراز
abusive	ناسزاوار زبان دراز
rangy	ولگرد پا دراز و لاغر
ringtail	تلیله نوک دراز
scoldpaceous	مانند نوک دراز
scolopax	جنس نوک دراز
verbose	دراز نویس درازگو
long term memory	حافطه دراز مدت
ileac	وابسته به روده دراز
reach	دراز کردن دست
ileal	وابسته به روده دراز
kick around <idiom>	دراطراف دراز کشیدن
ileitis	اماس روده دراز
orang outang	یکجوربوزینه دراز دست
gibbon	میمون دراز دست
long haul <idiom>	مسافت دراز یا سفرکردن
gibbons	میمون دراز دست
orang-outang	یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs	یکجوربوزینه دراز دست
extended pole piece	قطبک دراز شده
orang-outans	یکجوربوزینه دراز دست
repose	دراز کشیدن غنودن
long-term	دوره دراز مدت
longer-term	دوره دراز مدت
grallatorial	وابسته به دراز پایان
weed	دراز و لاغر پوشاک
weeded	دراز و لاغر پوشاک