English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
to get down پایین امدن پیاده شدن
Other Matches
land به خشکی امدن پیاده شدن
to look down پایین امدن
look down پایین امدن
descend پایین امدن
to come down پایین امدن
descends پایین امدن
desceht پایین امدن
dip پایین امدن سرازیری
flatten نیم نت پایین امدن
flattens نیم نت پایین امدن
dips پایین امدن سرازیری
swooping بسرعت پایین امدن
swooped بسرعت پایین امدن
swoop بسرعت پایین امدن
swoops بسرعت پایین امدن
slump یکباره پایین امدن یاافتادن
slumping یکباره پایین امدن یاافتادن
fall فرو ریختن پایین امدن
slumps یکباره پایین امدن یاافتادن
slumped یکباره پایین امدن یاافتادن
give way ضعف نشان دادن پایین امدن
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
To alight from a bus(tarin,car). پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down سوی پایین بطرف پایین
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
foot bank پیاده رو
path پیاده رو
footpaths پیاده رو
on of پیاده
pedestrian bridge پل پیاده رو
pignorate پیاده
side walk پیاده رو
paths پیاده رو
peripatetic پیاده رو
infantry man پیاده
ganway پل پیاده رو
foot bridge پل پیاده رو
foot slogger پیاده
footer پیاده رو
footway پیاده رو
foot infantry پیاده
sidewalk پیاده رو
walks پیاده رو
pedestrian پیاده
afoot پیاده
pavement پیاده رو
impledge پیاده
walk پیاده رو
walked پیاده رو
pedestrians پیاده
pavements پیاده رو
infantry پیاده
footpath پیاده رو
sidewalks پیاده رو
walkway پیاده رو
walkways پیاده رو
dismounted پیاده
venues امدن
to come in to line در صف امدن
fall short کم امدن
to come over امدن
to pass on امدن
proved در امدن
prove در امدن
ensue از پس امدن
venue امدن
to fall short کم امدن
ensued از پس امدن
ensues از پس امدن
proves در امدن
behoove امدن به
succumbed از پا در امدن
succee از پی امدن
succumbs از پا در امدن
lengthen کش امدن
lengthened کش امدن
run short کم امدن
peter کم امدن
succumbing از پا در امدن
lengthens کش امدن
to come back پس امدن
come away ور امدن
succumb از پا در امدن
come امدن
behove امدن به
lengthening کش امدن
comes امدن
promotion ترفیع پیاده
disembarked پیاده کردن
disembarked پیاده شدن
mechanized پیاده زرهی
disembarking پیاده کردن
disembarking پیاده شدن
infantry man سرباز پیاده
take down پیاده کردن
disembarks پیاده کردن
promotions ترفیع پیاده
disembarks پیاده شدن
hike پیاده روی
skirmisher پیاده نظام
implementation پیاده سازی
on foot پای پیاده
footbridge پل پیاده روها
footbridges پل پیاده روها
footbridges پل پیاده روی
pignorate پیاده شطرنج
hump پیاده روی
humping پیاده روی
on foot به صورت پیاده
regiment of f. هنگ پیاده
rifle man سرباز پیاده
humps پیاده روی
pedestrianism پیاده روی
disembark پیاده کردن
knight of the road راهزن پیاده
set down پیاده کردن
disembark پیاده شدن
footbridge پل پیاده روی
kerbs حاشیه پیاده رو
alights پیاده شدن
alighting پیاده شدن
alighted پیاده شدن
alight پیاده شدن
disembarkation پیاده شدن
banquette نیمکت پیاده رو
armored infantry پیاده مکانیزه
dismantlement پیاده کردن
disassemble پیاده کردن
wayfarer مسافر پیاده
pawns پیاده شطرنج
kerb جدول پیاده رو
kerb حاشیه پیاده رو
counterpawn پیاده متقابل
pawn پیاده شطرنج
demodulation پیاده کردن
demodulator پیاده کننده
pawned پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
armored infantry پیاده زرهی
dismounts پیاده کردن
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
ganger مسافر پیاده
infantry سرباز پیاده
get down پیاده شدن
infantry پیاده نظام
grabby سرباز پیاده
hiking پیاده روی
impledge پیاده شطرنج
hikes پیاده روی
footsoldier سرباز پیاده
footpad راهزن پیاده
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
dismounting پیاده کردن
dismount پیاده کردن
foot infantry پیاده نظام
foot passenger مسافر پیاده
foot passenger پیاده پا رهسپار
kerbs جدول پیاده رو
foot slugger سرباز پیاده
hiked پیاده روی
to pad aroad پیاده رفتن
dismantles پیاده کردن
to pad it پیاده رفتن
to walk . To go on foot. پیاده رفتن
zebra crossings خط عابر پیاده
dismantling پیاده کردن
zebra crossing خط عابر پیاده
walkabouts گردش پیاده
pads دزد پیاده
to pad the hoof پیاده رفتن
to ride shanks's mare پیاده رفتن
dismantled پیاده کردن
walkabout مسافرت پیاده
dismantle پیاده کردن
pad دزد پیاده
walkabouts مسافرت پیاده
unset پیاده کردن
torero گاوباز پیاده
turnable foot bridge پل پیاده رو گردان
wayfarers مسافر پیاده
wayfaring پیاده روی
to get off پیاده شدن از
to go on foot پیاده رفتن
walkabout گردش پیاده
plunged فرود امدن
plunge فرود امدن
to shoot forth پیش امدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com