Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
passive
پدافندغیر عامل بی بهره
passives
پدافندغیر عامل بی بهره
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
yielded
بهره
interest
بهره
efficiency
بهره
quotient
بهره
quotients
بهره
productive
بهره زا
exploiters
بهره کش
exploiter
بهره کش
yield
بهره
yields
بهره
efficient
بهره ور
portion
بهره
portions
بهره
interests
بهره
gains
بهره
exploited
بهره ده
gained
بهره
gain
بهره
efficiency
بهره وری
default interest
بهره معوق
divestment
بی بهره سازی
deprival
بی بهره سازی
pure interest
بهره خالص
accrued interest
بهره متعلقه
dispossessor
بی بهره سازنده
productive work
کار بهره زا
passive debt
وام بی بهره
divestiture
بی بهره سازی
abuses
بهره کشی
abused
بهره کشی
abusing
بهره کشی
declaration of interest
اعلام بهره
put out to interest
به بهره گذاشتن
bank interest
بهره بانکی
at % interest
با بهره 21 درصد
cheap money
پول با بهره کم
interests
سودیا بهره
antenna gain
بهره انتن
advantage by illness
بهره بیماری
rate of interest
نرخ بهره
rat of interest
نرخ بهره
contango
بهره دیرکرد
benefic
بهره بردار
quantum yield
بهره کوانتومی
economic rent
بهره مالکانه
operation
بهره برداری
high interest
بهره سنگین
high interest
بهره گران
exploitation
بهره کشی
exploitation
بهره برداری
gavels
بهره غیرمجاز
exploiting class
طبقه بهره کش
gavel
بهره غیرمجاز
utilization
بهره برداری
factor payments
بهره وسود
exploited class
طبقه بهره ده
productivity
بهره وری
divests
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
divested
بی بهره کردن
economic rent
بهره اقتصادی
abuse
بهره کشی
loan interest
بهره وام
legal interest
بهره قانونی
laser gain
بهره لیزر
interest rate
نرخ بهره
interest for delay
بهره دیرکرد
deprive
بی بهره کردن
deprives
بی بهره کردن
depriving
بی بهره کردن
divest
بی بهره کردن
exploitative character
منش بهره کش
voltage gain
بهره ولتاژ
utilizations
بهره برداری ها
gains
بهره برداری
utilisation
[British]
بهره برداری
rq
بهره تنفسی
sweatshop
بهره کشخانه
transducer gain
بهره دگرسازی
sweatshops
بهره کشخانه
lending rate
بهره - نزولپول
gains
بهره تقویت
usages
بهره برداری ها
shares
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
share
بهره قسمت
exploitation
[utilization]
بهره برداری
lot
بهره قسمت
using
بهره برداری
optimising
بهره بردن
interest
بهره
[اقتصاد]
usage
بهره برداری
gained
بهره برداری
gain
بهره تقویت
compound interest
بهره مرکب
utilisations
بهره برداری ها
resipatory quotient
بهره تنفسی
interest
سودیا بهره
gained
بهره تقویت
gain
بهره برداری
lot
بخش بهره
margin productivity
حد بهره وری تولید
operating cost
هزینه بهره برداری
tapped
بهره برداری کردن از
money lender
پول به بهره گذار
marginal productivity
بهره وری نهائی
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
landuse
بهره وری از زمین
money rate of interest
نرخ بهره پولی
paranosis
بهره کشی از بیماری
market rate of interest
نرخ بهره بازار
utilization statistics
امار بهره وری
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
neutral rate of interest
نرخ بهره خنثی
natural rate of interest
نرخ بهره طبیعی
tap
بهره برداری کردن از
operating budget
بودجه بهره برداری
tapping
بهره برداری کردن از
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
exploitation of colonies
بهره کشی مستعمرات
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
utilised
بهره برداری کردن
utilising
بهره برداری کردن
utilize
بهره برداری کردن
utilizes
بهره برداری کردن
utilizing
بهره برداری کردن
enjoy
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoys
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
high rate of interest
نرخ سنگین بهره
high rate of interest
نرخ بالای بهره
sweatshops
کارگاه بهره کشی
exploitation of labor
بهره کشی کارگر
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
royalties
حق بهره برداری از چیزی
royalty
حق بهره برداری از چیزی
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
beneficiary
بهره بردار ذیحق
interest profit
عایدی حاصل از بهره
interest free loan
وام بدون بهره
sweatshop
کارگاه بهره کشی
infatute
ازخرد بی بهره کردن
factor productivity
بهره دهی عوامل
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
high efficiency
ضریب بهره بالا
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
maximum value
مقدار بهره برداری
enjoyment
بهره مند شدن از
gains
سود بردن بهره
principal and interest
اصل پول و بهره
exploits
بهره برداری کردن از
prime rate of interest
نرخ بهره ترجیحی
prime rate
نرخ بهره پایه
to put out money to interest
پول به بهره گذاشتن
pure rate of interest
نرخ بهره خالص
sexual abuse
بهره کشی جنسی
utilises
بهره برداری کردن
average productivity
بهره دهی متوسط
gain
سود بردن بهره
child abuse
بهره کشی از کودک
gained
سود بردن بهره
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
ready for use
اماده بهره برداری
rate of yield
نرخ بهره موثر
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
out law
از حقوق بی بهره کردن
per capita productivity
بهره وری سرانه
emergency operation
بهره برداری اضطراری
effective interest rate
نرخ بهره موثر
exploit
بهره برداری کردن از
primary gain
بهره اصلی بیماری
bank rate
نرخ بهره بانکی
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
exploiting
بهره برداری کردن از
imparted
بهره مند شدن از رساندن
gated automatic gain control
تنظیم بهره با کلید خودکار
short term rate of interest
نرخ بهره کوتاه مدت
integrated reservoir operation
بهره برداری توام از چندمخزن
benefical owner of an estate
مالک بهره برداریک دارایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com