English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
counter offensive پدافند متقابل
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
defenses پدافند
defence پدافند
defense پدافند
active defense پدافند عامل
passive defense پدافند غیرعامل
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
area defense پدافند منطقهای
satellite defense پدافند ماهوارهای
area defense پدافند ازمنطقه
base defense پدافند از پایگاه
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
defense in depth پدافند در عمق
national defence پدافند ملی
mobile defense پدافند متحرک
defense in place پدافند در محل
defense zone منطقه پدافند
anti aircraft پدافند هوایی
deliberate defense پدافند با فرصت
air defense پدافند هوایی
base defense پدافند پایگاه
satellite defense پدافند ضدماهوارهای
space defense پدافند از فضا
chemical defense پدافند شیمیایی
defending پدافند کردن
defended پدافند کردن
defend پدافند کردن
barrage balloons بالون پدافند
defensible قابل پدافند
barrage balloon بالون پدافند
space defense پدافند فضایی
biological defense پدافند میکربی
defends پدافند کردن
coast defence پدافند ساحلی
self defense پدافند از خود
biological defense پدافند بر علیه تک میکربی
ministry of national defence وزارت پدافند ملی
air defense artillery توپخانه پدافند هوایی
forward defense area منطقه پدافند جلو
battery defense پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
active air defense پدافند عامل هوایی
defended area منطقه پدافند شده
flak توپخانه پدافند هوایی
integrated defense پدافند هوایی توام
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
civil defense پدافند غیر نظامی
war college دوره پدافند ملی
air defense element عنصر پدافند هوایی
primeter defence پدافند دورتا دور
civil defense پدافند ازمناطق شهری
area air defense commander فرمانده منطقه پدافند هوایی
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
air defense ship ناو مخصوص پدافند هوایی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
rules of engagement روشهای درگیری پدافند هوایی
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
weapons hold فرمان اتش قطع در پدافند هوایی
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
faker هواپیمای تمرینی درتیراندازی پدافند هوایی
chemical defense پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
air defense direction center مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
splashed در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
missile master دستگاه توزیع اتش کامپیوتری پدافند هوایی
parroting وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parrots وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
flad suppression تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
filter center مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
parrot وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
parroted وسایل مخابراتی شناسایی دشمن وخودی در پدافند هوایی
battery integration end radar display وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
correspounding متقابل
counter متقابل
countering متقابل
countered متقابل
reciprocative متقابل
opposing متقابل
opposed متقابل
reciprocal متقابل
mutual متقابل
interactional متقابل
polar متقابل
interactive متقابل
mauler نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
counterclaim ادعای متقابل
transinformation اگاهی متقابل
set off دعوی متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
counterpoise وزنه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
counter purchase خرید متقابل
counterpoise سیم متقابل
counter offer عرضه متقابل
counter trade تجارت متقابل
counterwork عمل متقابل
counter transference انتقال متقابل
counterclaim دعوای متقابل
counterclaim دعوی متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
countermeasure اقدام متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
countermine توط ئه متقابل
counterattack حمله متقابل
counteraction اقدام متقابل
counter-measures اقدام متقابل
counter-measure اقدام متقابل
counterpawn پیاده متقابل
reciprocation عمل متقابل
interdependency اتکاء متقابل
cross action دعوی متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
cross bill شکایت متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
inter play اثر متقابل
cross feed خورد متقابل
cross index شاخص متقابل
cross purpose قصد متقابل
crossecheck بررسی متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
transconductance رسانایی متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
interrelation رابطه متقابل
intervisibility دید متقابل
iteraction عمل متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
opposite phase فاز متقابل
mutual terms شرایط متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
mutual induction القای متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
mutual assistance کمک متقابل
m القاگری متقابل
logrolling همکاری متقابل
eclipsed form شکل متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
reciprocal متقابل معکوس
cross-references ارجاع متقابل
interrelationship رابطه متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross check بررسی متقابل
cross-check بررسی متقابل
cross-checked بررسی متقابل
cross-checking بررسی متقابل
cross-checks بررسی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
interdependence وابستگی متقابل
reciprocity عمل متقابل
retaliation عمل متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
countered ضربت متقابل
reciprocal عمل متقابل
cross-references مراجعه متقابل
recrimination اتهام متقابل
recrimination تهمت متقابل
recriminations اتهام متقابل
recriminations تهمت متقابل
interplay اثر متقابل
interaction اثر متقابل
interaction کنش متقابل
interaction عمل متقابل
mutual متقابل یا متقابله
cross reference مراجعه متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
countering ضربت متقابل
counter attraction کشش متقابل
counter fire اتش متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
counter ضربت متقابل
back pressure فشار متقابل
counter current جریان متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter gambit گامبی متقابل
antitype نوع متقابل
counter offensive حمله متقابل
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
rebut جواب متقابل دادن
rebuts جواب متقابل دادن
rebutted جواب متقابل دادن
counteracts عمل متقابل کردن
repost ضربه متقابل زدن
rebutting جواب متقابل دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com