Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
seismism
پدیدههای زمین لرزه
Other Matches
earthquakes
زمین لرزه
world shaking
زمین لرزه
earthquake
زمین لرزه
tidal waves
موجهای پس از زمین لرزه
the victims of the earthquake
اسیب دیگان از زمین لرزه
seismic
وابسته به زمین لرزه مرتعش
epicentre
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres
نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
microseism
زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
transient phenomena
پدیدههای گذرا
echophenomena
پدیدههای پژواکی
electrocapillary phenomena
پدیدههای برق- موبینگی
subatomic
وابسته به پدیدههای درون اتمی
paranormal
ماورای پدیدههای علمی مکشوف
histochemistry
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
phenology
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
econometrics
کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
pantheism
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
plastogene
اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
electrostatics
بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
out of step
دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
shivered
لرزه
shivery
لرزه
thrill
لرزه
quaking
لرزه
shiver
لرزه
quakes
لرزه
quaked
لرزه
shivering
لرزه
jars
لرزه
jarred
لرزه
jar
لرزه
thrills
لرزه
vibrator
لرزه گر
tremour
لرزه
aftershock
پس لرزه
quake
لرزه
tremor
لرزه
fremitus
لرزه
vibrators
لرزه گر
tremors
لرزه
oscillation
لرزه
oscillations
لرزه
vibration
لرزه نوسان
tremble
لرز لرزه
trembles
لرز لرزه
vibratory testing machine
لرزه سنج
vibrational
لرزه نوسان
trembled
لرز لرزه
vibratility
لرزه نوسان
vibrationless
بدون لرزه
seismogram
لرزه نگاشت
synchronous vibrator
لرزه گر همزمان
seismographs
لرزه نگار
seismograph
لرزه نگار
multivibrator
لرزه گر مرکب
seismology
لرزه شناسی
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
isoseismic line
خطی که بوسیله ان جاهایی که زورزمین لرزه درانهایکسان است نشان میدهد
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earths
زمین
soil
زمین
extra terrestrial
زمین
grazes
زمین
grass roots
کف زمین
cinder tracks
زمین دو
globe
زمین
graze
زمین
soils
زمین
land n
زمین
norland
زمین
floors
کف زمین
lackland
بی زمین
floored
کف زمین
soiling
زمین
cinder track
زمین دو
grazed
زمین
earthing
زمین
this earthly round
زمین
ground
زمین
domains
زمین
domain
زمین
ground
: زمین
geodetically
زمین
ground line
خط زمین
real estate
زمین
aerospace
جو زمین
rooter
زمین کن
globes
زمین
ground
کف زمین
acres
زمین
acre
زمین
terrain
زمین
land
زمین
fields
زمین
fielded
زمین
earth
زمین
field
زمین
tellus
زمین
ground surface
کف زمین
floor
کف زمین
floor
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
ground level
سطح زمین
public domain
زمین خالصه
grounding
زمین کردن
west
مغرب زمین
punner
زمین کوب
nutation
اهتزاز زمین
rammer
زمین کوب
punner
زمین سفت کن
ground level
تراز زمین
grounding
ایجاد زمین
rootle
زمین راباپوزکندن
territory
زمین ملک
natural ground
زمین طبیعی
geology
زمین شناسی
territories
زمین ملک
savanna
زمین هموار
mool
زمین خشک
mixed graze
توام زمین
ends
زمین حریف
ended
زمین حریف
end
زمین حریف
rolling country
زمین پوشیده
salle d'armes
زمین شمشیربازی
shells
قشر زمین
shelling
قشر زمین
shell
قشر زمین
sandy soil
زمین ماسهای
saturated ground
زمین سیراب
routes
به زمین نشاندن
route
به زمین نشاندن
neutral earth
زمین خنثی
rear court
انتهای زمین
oblique compartment
زمین مورب
lairds
صاحب زمین
upland
زمین کوهستانی
planned chart
کروکی زمین
upland
زمین بلند
parterre
در طول زمین
parcelling
تفکیک زمین
paralytic disability
زمین گیری
basements
زیر زمین
paralysis
زمین گیری
floor
محدوده زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com