Dictiornary-Farsi | پذیرش محاکمه بدون شکایت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
take one's own medicine <idiom>	پذیرش محاکمه بدون شکایت


Other Matches

lynch	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches	بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
try by martial law	به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن
new trial	محاکمه جدید تجدید محاکمه
trials	محاکمه محاکمه کردن
trial	محاکمه محاکمه کردن
court martial	محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
legal procedure	محاکمه
trial	محاکمه
jurisdiction	محاکمه
trials	محاکمه
hearings	محاکمه
hearing	محاکمه
court procedure	محاکمه
trial at the bar	محاکمه
cases	محاکمه
case	محاکمه
tries	محاکمه کردن
He was put on trial.	او محاکمه شد. [حقوق]
day of the trial	روز محاکمه
jurisdiction	محاکمه کردن
re hearing	تجدید محاکمه
justiciable	تحت محاکمه
mistrial	محاکمه بی جهت
retrial	محاکمه مجدد
retrials	محاکمه مجدد
sub judice	قبل از محاکمه
trial attorney	وکیل محاکمه
drumhead court martial	محاکمه صحرایی
to go t. a trial	محاکمه شدن
to undergo a trial	محاکمه شدن
mistrial	محاکمه غلط
he was on his trial	او را محاکمه میکردند
try	محاکمه کردن
summary trial	محاکمه اختصاری
retry	دوباره محاکمه کردن
to take somebody to court	کسی را محاکمه کردن
to put somebody on trial	کسی را محاکمه کردن
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
court-martial	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling	دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martials	دردیوان حرب محاکمه کردن
be tried at bar	به طور علنی محاکمه شدن
court martial	در دادگاه نظامی محاکمه کردن
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
gripe	شکایت
grievance	شکایت
moan	شکایت
moaned	شکایت
i heard him	شکایت
moaning	شکایت
moans	شکایت
groan	شکایت
groaning	شکایت
groaned	شکایت
groans	شکایت
complaint	شکایت
protest	شکایت
protested	شکایت
protesting	شکایت
plaints	شکایت
plaint	شکایت
protests	شکایت
complained	شکایت کردن
discontent	گله شکایت
gravamen	اصل شکایت
lodge an a appeal	شکایت کردن
grievance	موضوع شکایت
complains	شکایت کردن
bitches	شکایت کردن
grumblingly	شکایت کنان
bitching	شکایت کردن
murmurs	شکایت شایعات
bitched	شکایت کردن
complaining	شکایت کردن
murmuring	شکایت شایعات
murmured	شکایت شایعات
murmur	شکایت شایعات
complain	شکایت کردن
suing	شکایت کردن
sues	شکایت کردن
complaining against injustice	شکایت کردن
sued	شکایت کردن
cross bill	شکایت متقابل
sue	شکایت کردن
bitch	شکایت کردن
denunciations	اتهام شکایت
to lodge a complaint	شکایت کردن
lodge a complaint	شکایت کردن
denunciation	اتهام شکایت
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
squawk about <idiom>	شکایت درموردچیزی داشتن
sues	به دادگاه شکایت کردن
sue	به دادگاه شکایت کردن
sued	به دادگاه شکایت کردن
To lodge a complaint .	درمقام شکایت بر آمدن
there is no ground for his complaint	شکایت او بیمورد است
Stop complaining.	[اینقدر] شکایت نکن.
petitions	شکایت کردن دادخواست
petition	شکایت کردن دادخواست
gravamen	شکایت رسمی شکوائیه
petitioning	شکایت کردن دادخواست
he complained with reason	بیخود شکایت نمیکرد
grounded (his complaint was not grounded	شکایت او بی اساس بود
petitioned	شکایت کردن دادخواست
i hear him complain	میشنوم که شکایت می کنند
repine	شکایت کردن شکوه
suing	به دادگاه شکایت کردن
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
look a gift horse in the mouth <idiom>	شکایت از هدیهای که کامل نیست
griper	کسیکه مرتب شکایت میکند
rumbled	چیز پرسر و صدا شکایت
to inform against someone	شکایت پیش کسی بردن
rumbles	چیز پرسر و صدا شکایت
inform against someone	از دست کسی شکایت کردن
rumble	چیز پرسر و صدا شکایت
acceptance limit	حد پذیرش
intakes	پذیرش
intake	پذیرش
receptions	پذیرش
adoption	پذیرش
admissions	پذیرش
admission	پذیرش
patient	پذیرش
patients	پذیرش
induction	پذیرش
inductions	پذیرش
acceptances	پذیرش
acceptance	پذیرش
assented	پذیرش
admittance	پذیرش
acceptation	پذیرش
reception	پذیرش
assent	پذیرش
assents	پذیرش
assenting	پذیرش
to redress any one's grievance	شکایت ونگرانی کسی رارفع کردن
to rumble on [British E]	ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
have a bone to pick	بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
fin de non recevoir	رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
adequate <adj.>	قابل پذیرش
sufficiently <adv.>	قابل پذیرش
reception	دریافت پذیرش
receptionist	متصدی پذیرش
repulsion	عدم پذیرش
acceptable <adj.>	قابل پذیرش
cry uncle <idiom>	پذیرش شکست
selective admission	پذیرش انتخابی
tolerability	قابلیت پذیرش
sufficing <adj.>	قابل پذیرش
sufficient <adj.>	قابل پذیرش
induction station	مرکز پذیرش
social acceptance	پذیرش اجتماعی
group acceptance	پذیرش گروهی
magnetic susceptibility	پذیرش مغناطیسی
Reception	پذیرش هتل
acceptance of offer	پذیرش پیشنهاد
rejection	عدم پذیرش
acceptance test	آزمون پذیرش
refuse	عدم پذیرش
admission of liability	پذیرش تعهدات
receptions	دریافت پذیرش
refuses	عدم پذیرش
refusing	عدم پذیرش
admission requirements	شرایط پذیرش
satisfactory <adj.>	قابل پذیرش
admission rate	میزان پذیرش
admission port	دریچه پذیرش
good [sufficient] <adj.>	قابل پذیرش
imprimatur	تصویب پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.>	قابل پذیرش
refused	عدم پذیرش
admission	پذیرش به بیمارستان
face the music <idiom>	پذیرش نسخه
receptivity	قدرت پذیرش
acceptable	قابل پذیرش
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
cry over spilt milk <idiom>	شکایت وناله از چیزی که بتازگی اتفاق افتاده
denials	عدم پذیرش حاشا
susceptible	حساس مستعد پذیرش
denial	عدم پذیرش حاشا
acceptability	قابلیت پذیرش پسندیدگی
bankable	قابل پذیرش در بانک
application study	بررسی پذیرش اماد
take a back seat <idiom>	پذیرش پستترین مقام
hire out <idiom>	پذیرش برای شغل
rejected	عدم پذیرش چیزی
susceptive	پذیرنده اماده پذیرش
readiness to accept	آمادگی برای پذیرش