English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
susceptive پذیرنده اماده پذیرش
Other Matches
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
acceptor پذیرنده
accepter پذیرنده
acceptancy پذیرنده
accipient پذیرنده
acceptant پذیرنده
receptive پذیرنده
acid acceptor پذیرنده اسید
electron acceptor پذیرنده الکترون
accept machine دستگاه پذیرنده
proton acceptor پذیرنده پروتون
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
receptors پذیرنده غریبان و فراریها
receptor پذیرنده غریبان و فراریها
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
reception پذیرش
admission پذیرش
admissions پذیرش
adoption پذیرش
induction پذیرش
inductions پذیرش
acceptation پذیرش
acceptance limit حد پذیرش
assents پذیرش
acceptance پذیرش
assent پذیرش
assented پذیرش
acceptances پذیرش
receptions پذیرش
admittance پذیرش
patient پذیرش
patients پذیرش
intakes پذیرش
intake پذیرش
assenting پذیرش
repulsion عدم پذیرش
magnetic susceptibility پذیرش مغناطیسی
receptions دریافت پذیرش
cry uncle <idiom> پذیرش شکست
admission rate میزان پذیرش
admission port دریچه پذیرش
acceptable قابل پذیرش
tolerability قابلیت پذیرش
face the music <idiom> پذیرش نسخه
induction station مرکز پذیرش
reception دریافت پذیرش
admission of liability پذیرش تعهدات
receptionist متصدی پذیرش
Reception پذیرش هتل
admission requirements شرایط پذیرش
admission پذیرش به بیمارستان
acceptance test آزمون پذیرش
refuses عدم پذیرش
refusing عدم پذیرش
social acceptance پذیرش اجتماعی
good [sufficient] <adj.> قابل پذیرش
satisfactory <adj.> قابل پذیرش
adequate <adj.> قابل پذیرش
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
sufficient <adj.> قابل پذیرش
rejection عدم پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.> قابل پذیرش
refuse عدم پذیرش
receptivity قدرت پذیرش
refused عدم پذیرش
selective admission پذیرش انتخابی
sufficing <adj.> قابل پذیرش
acceptable <adj.> قابل پذیرش
imprimatur تصویب پذیرش
group acceptance پذیرش گروهی
sufficiently <adv.> قابل پذیرش
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
hire out <idiom> پذیرش برای شغل
application study بررسی پذیرش اماد
receptee افراد مورد پذیرش
susceptible حساس مستعد پذیرش
bankable قابل پذیرش در بانک
rejects عدم پذیرش چیزی
acceptability قابلیت پذیرش پسندیدگی
receives پذیرش داده از یک خط ارتباطی
reject عدم پذیرش چیزی
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
denial عدم پذیرش حاشا
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
impassablility غیر قابل پذیرش
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
rejected عدم پذیرش چیزی
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
denials عدم پذیرش حاشا
rejecting عدم پذیرش چیزی
reception قدرت پذیرش پذیرایی کردن
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
receptions قدرت پذیرش پذیرایی کردن
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
acceptance sampling پذیرش کالاپس از نمونه برداری
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
ksr کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
freeload <idiom> پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
accepting سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
focus پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
mediums رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
dos نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
fresh اماده
prompts اماده
ready made اماده
ablest اماده
ready-made اماده
accoutrements اماده
freshest اماده
supplying اماده
fresh- اماده
supply اماده
sets اماده
setting up اماده
supplied اماده
prompt اماده
provided اماده
ready اماده
readying اماده
readies اماده
stock اماده
readied اماده
stocked اماده
handy اماده
handiest اماده
handier اماده
prompted اماده
in store اماده
in the saddle اماده
equipped اماده
minded اماده
susceptible اماده
in gear اماده
yoi اماده
in full fig اماده
lief اماده
set اماده
yare اماده
abler اماده
in form اماده
accoutred اماده
in kelter اماده
bellicose اماده بجنگ
obliging اماده خدمت
make ready اماده کردن
prompt to go اماده رفتن
coaches اماده ساز
aforehand اماده راحت
coaching اماده سازی
coached اماده ساز
coach اماده ساز
pre treatment اماده کردن
on tap اماده کشیدن
he is ready at excuses اماده است
accoutered اماده جنگ
belay اماده کردن
battailous اماده جنگ
action mission ship ناو اماده
at or within call اماده فرمان
at call اماده فرمان
in gear اماده حرکت
indispose اماده ساختن
insusceptible غیر اماده
johnny on the sopt حاضر و اماده
acoutre اماده جنگ
giglot دخترسبک که اماده
detonative اماده انفجار
night boat قایق اماده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com