English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
straggly پراکنده اواره
Other Matches
divided fire زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter پراکنده شدن پراکنده کردن
immigrant اواره
immigrants اواره
rogues اواره
runabouts اواره
errant اواره
rogue اواره
stragglers اواره
homelessness اواره
homeless اواره
runabout اواره
tramp اواره
tramped اواره
tramps اواره
strayed اواره
wanderer اواره
fugacious اواره
straggler اواره
refugee اواره شدن
straying اواره کردن
straggle سرگردان اواره
straggled سرگردان اواره
straggles سرگردان اواره
refugees اواره شدن
arrant ولگرد اواره
straggling سرگردان اواره
gadabout اواره دربدر
stray اواره کردن
strays اواره کردن
excursive اواره گردنده
wilder سر گردان و اواره بودن
gangrel اواره خانه بدوش
vagrants ادم اواره و ولگرد
vagrant ادم اواره و ولگرد
wander اواره بودن منحرف شدن
wandered اواره بودن منحرف شدن
wanders اواره بودن منحرف شدن
refuge اواره گاه حیات وحش
refuges اواره گاه حیات وحش
roves اواره شدن راهزنی دریایی کردن
roved اواره شدن راهزنی دریایی کردن
rove اواره شدن راهزنی دریایی کردن
goliard دانجشوی اواره قرون 21 و31 که اشعار هجایی میخوانده
far flung پراکنده
scatterd پراکنده
far-flung پراکنده
diffuse پراکنده
dispersoid پراکنده
dissipated پراکنده
diffusing پراکنده
diffuses پراکنده
diffused پراکنده
sparse پراکنده
scattered پراکنده
sparsely پراکنده
scatter program نمودار پراکنده
scatter plot ترسیم پراکنده
magnetic stray field میدان پراکنده
logorrhea پراکنده گویی
interspersion پراکنده کردن
fragmentary delusion هذیان پراکنده
dash پراکنده کردن
dashed پراکنده کردن
distributed practices تمرینهای پراکنده
scatter read پراکنده خوانی
scattered radiation تشعشع پراکنده
scatterer پراکنده ساز
wild shot تیر پراکنده
stray current جریان پراکنده
sparse population جمعیت کم یا پراکنده
seme افشانده پراکنده
scatterings چیزهای پراکنده
dissipative پراکنده سازنده
dashes پراکنده کردن
sporadic پراکنده انفرادی
interspersing پراکنده کردن
disperse پراکنده کردن
disperse پراکنده شدن
dispersed پراکنده کردن
dispersed پراکنده شدن
disperses پراکنده کردن
disperses پراکنده شدن
dispersing پراکنده کردن
dispersing پراکنده شدن
scattering پراکنده کردن
sporadically پراکنده انفرادی
outspread بسط پراکنده
disject پراکنده کردن
intersperses پراکنده کردن
intersperse پراکنده کردن
interspersed پراکنده کردن
energy dissipation پراکنده سازی انرژی
zigzag leakage flux شار پراکنده زیگزاگ
dispersal پراکندگی پراکنده سازی
scattered clouds ابرهای پراکنده [هواشناسی]
diaspora جماعت یهودیان پراکنده
effuse پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
sunny with cloudy intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
cloudy with sunny intervals <idiom> پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
haze غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
material dispersion پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
moon سرگردان بودن اواره بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatter پراکنده کردن پخش کردن
meddle پراکنده کردن جماع کردن
scatters پراکنده کردن پخش کردن
meddles پراکنده کردن جماع کردن
meddled پراکنده کردن جماع کردن
Kurdish rug فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com