Dictiornary-Farsi | پرتو شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
actinolagy	پرتو شناس


Other Matches

lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
infrared ray	اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
rayon	پرتو
aegis	پرتو
radiance	پرتو
straight line	پرتو
reactions	پرتو
reaction	پرتو
ray	پرتو
shafts	پرتو
shaft	پرتو
rontgen rays	پرتو X
radioactive	پرتو زا
beam	پرتو
radiancy	پرتو
rayless	بی پرتو
beamless	بی پرتو
beams	پرتو
radiation	پرتو
X-ray	پرتو ایکس
cosmic rays	پرتو کیهانی
rontgen rays	پرتو مجهول
gleamed	پرتو انی
radiating	پرتو افکندن
gleaming	پرتو انی
gleams	پرتو انی
gleam	پرتو انی
radiate	پرتو افکندن
illuminating	پرتو افکندن
illuminates	پرتو افکندن
illuminate	پرتو افکندن
radiates	پرتو افکندن
X-ray	پرتو رونتگن
an incident ray	پرتو ساقط
anode rays	پرتو اندی
roentgen ray	پرتو ایکس
roentgen ray	پرتو رونتگن
beta radiation	پرتو بتا
double beam	پرتو مضاعف
canal rays	پرتو کانالی
radar beam	پرتو رادار
cathode rays	پرتو کاتدی
posivite ray	پرتو مثبت
corpuscular ray	پرتو ذرهای
cosmic radiation	پرتو کیهانی
primary cosmic rays	پرتو کیهانی
cosmicray	پرتو کیهانی
alpha rediation	پرتو الفا
actinometry	پرتو سنجی
X-rayed	پرتو رونتگن
X-raying	پرتو ایکس
X-raying	پرتو رونتگن
projector	پرتو افکن
projectors	پرتو افکن
eradiate	پرتو افکندن
radiology	پرتو شناسی
sun beam	پرتو افتاب
silvery rays	پرتو سیمین
electron beam	پرتو الکترون
radiotherapy	پرتو درمانی
irradiation	پرتو افکنی
actiniform	پرتو مانند
gamma radiation	پرتو گاما
ionic ray	پرتو یونی
sunbeam	پرتو افتاب
fire light	پرتو اتش
eradiation	پرتو افکنی
light beam	پرتو نور
gamma ray	پرتو گاما
luminesce	پرتو افکندن
radiated	پرتو افکندن
illuminating beam	پرتو روشنایی
irradiative	پرتو افکن
illuminating beam	پرتو نور
image ray	پرتو تصویر
sunbeams	پرتو افتاب
x rays	پرتو ایکس
x radiation	پرتو ایکس
X-rayed	پرتو ایکس
light ray	پرتو نور
roentgen diffractometry	بلورنگاری پرتو ایکس
soft x rays	پرتو ایکس کم نفوذ
hard radiation	تابش یا پرتو سخت
projections	تجسم پرتو افکنی
hard x ray	پرتو ایکس سخت
cathod ray tube	لوله پرتو کاتدی
The Physics of Radiation Protection	فیزیک محافظت از پرتو
radioisotope	ایزوتوپ پرتو افشان
x ray tube	لامپ پرتو ایکس
Health physics	فیزیک محافظت از پرتو
x ray diffraction	پراش پرتو ایکس
projection	تجسم پرتو افکنی
alpha radiation	وقوع طبیعی پرتو
beamy	شاخ دار پر پرتو
shaft	تیرانداختن پرتو افکندن
shafts	تیرانداختن پرتو افکندن
x ray apparatua	دستگاه پرتو ایکس
x ray microdiffraction	پراش پرتو ایکس
extraordinary ray	پرتو غیر عادی
x ray crystallography	بلورنگاری پرتو ایکس
x ray analysis	تحلیل پرتو ایکس
to pour rays	پرتو افکندن یا پاشیدن
electron beam deflection system	سیستم شکست پرتو الکترونی
radioactive	پرتو افشان تابش دار
rontgenogram	عکسی که با پرتو مجهول بردارند
ultraviolet ray	اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
technologist	فن شناس
paleographer	خط شناس
graphologist	خط شناس
phenomenologist	پدیده شناس
lithologist	سنگ شناس
petrologist	سنگ شناس
parasitologist	انگل شناس
paleontologist	دیرین شناس
petologist	سنگ شناس
osteologist	استخوان شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اسطوره شناس
philologist	زبان شناس
numismatist	سکه شناس
ontologist	هستی شناس
numismatist	مدال شناس
odontologist	دندان شناس
oenologist	باده شناس
mythologist	اساطیر شناس
orientalist	خاور شناس
ornithologist	پرنده شناس
operation decoder	عمل شناس
lunarian	ماه شناس
metallographer	فلز شناس
methodologist	اسلوب شناس
orologist	کوه شناس
microbiologist	میکرب شناس
mineralogist	معدن شناس
musicologist	موسیقی شناس
myologist	ماهیچه شناس
oenologist	شراب شناس
philologer	زبان شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
serologist	سرم شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
vermeologist	کرم شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
spectroscopist	طیف شناس
syphilologist	سفلیس شناس
teleologist	پایان شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
philologist	واژه شناس
astronmer	ستاره شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
neurologist	عصب شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
herbalists	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
acoustician	صدا شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
ecologists	بوم شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس