English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
actiniform پرتو مانند
Other Matches
infrared ray اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
reactions پرتو
radiance پرتو
radiation پرتو
ray پرتو
aegis پرتو
straight line پرتو
beams پرتو
radioactive پرتو زا
shafts پرتو
shaft پرتو
reaction پرتو
beamless بی پرتو
rontgen rays پرتو X
beam پرتو
rayless بی پرتو
radiancy پرتو
rayon پرتو
illuminating beam پرتو روشنایی
gamma radiation پرتو گاما
illuminating beam پرتو نور
image ray پرتو تصویر
an incident ray پرتو ساقط
primary cosmic rays پرتو کیهانی
cosmicray پرتو کیهانی
actinolagy پرتو شناس
gamma ray پرتو گاما
radiotherapy پرتو درمانی
cosmic radiation پرتو کیهانی
radiating پرتو افکندن
posivite ray پرتو مثبت
corpuscular ray پرتو ذرهای
irradiation پرتو افکنی
alpha rediation پرتو الفا
cosmic rays پرتو کیهانی
actinometry پرتو سنجی
sunbeam پرتو افتاب
sunbeams پرتو افتاب
radiated پرتو افکندن
radiates پرتو افکندن
double beam پرتو مضاعف
X-ray پرتو رونتگن
X-rayed پرتو ایکس
X-rayed پرتو رونتگن
X-raying پرتو ایکس
X-raying پرتو رونتگن
projector پرتو افکن
projectors پرتو افکن
eradiation پرتو افکنی
eradiate پرتو افکندن
radiate پرتو افکندن
radar beam پرتو رادار
rontgen rays پرتو مجهول
x rays پرتو ایکس
X-ray پرتو ایکس
roentgen ray پرتو ایکس
radiology پرتو شناسی
roentgen ray پرتو رونتگن
sun beam پرتو افتاب
x radiation پرتو ایکس
illuminate پرتو افکندن
illuminates پرتو افکندن
illuminating پرتو افکندن
gleam پرتو انی
gleamed پرتو انی
gleaming پرتو انی
gleams پرتو انی
fire light پرتو اتش
electron beam پرتو الکترون
beta radiation پرتو بتا
light beam پرتو نور
light ray پرتو نور
cathode rays پرتو کاتدی
irradiative پرتو افکن
silvery rays پرتو سیمین
ionic ray پرتو یونی
canal rays پرتو کانالی
anode rays پرتو اندی
luminesce پرتو افکندن
x ray analysis تحلیل پرتو ایکس
hard radiation تابش یا پرتو سخت
radioisotope ایزوتوپ پرتو افشان
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
x ray diffraction پراش پرتو ایکس
x ray apparatua دستگاه پرتو ایکس
roentgen diffractometry بلورنگاری پرتو ایکس
projection تجسم پرتو افکنی
projections تجسم پرتو افکنی
cathod ray tube لوله پرتو کاتدی
x ray crystallography بلورنگاری پرتو ایکس
hard x ray پرتو ایکس سخت
beamy شاخ دار پر پرتو
shaft تیرانداختن پرتو افکندن
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
x ray microdiffraction پراش پرتو ایکس
extraordinary ray پرتو غیر عادی
x ray tube لامپ پرتو ایکس
Health physics فیزیک محافظت از پرتو
alpha radiation وقوع طبیعی پرتو
The Physics of Radiation Protection فیزیک محافظت از پرتو
shafts تیرانداختن پرتو افکندن
electron beam deflection system سیستم شکست پرتو الکترونی
radioactive پرتو افشان تابش دار
rontgenogram عکسی که با پرتو مجهول بردارند
ultraviolet ray اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
radialized دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
lobe یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobes یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
maser Radiation of Emission تقویت ماکروویو توسط پخش پرتو تحریک شده Stimulat the Amplificationby icrowave
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
unique بی مانند
argillaceous رس مانند
liplike لب مانند
uniquely بی مانند
unprecedentedly بی مانند
unprecedented بی مانند
inimitable بی مانند
unequaled بی مانند
argillaceous گل مانند
arundinaceous نی مانند
tendinous بی مانند
mammilary مانند
vide مانند
filiform نخ مانند
mammilliform مانند
similiar مانند
myrtle formed اس مانند
threadlike نخ مانند
thready نخ مانند
pipelike نی مانند
etcetera و مانند ان
unparalleled بی مانند
unequalled بی مانند
simulant مانند
string نخ مانند
womanlike زن مانند
without an e. بی مانند
analogous مانند
reedier نی مانند
reedy نی مانند
fluty نی مانند
similar مانند
floriform گل مانند
impish جن مانند
analogues مانند
capitate مانند سر
capillaceous مانند نخ
analogue مانند
encephaloid مخ مانند
nears مانند
unapproachable بی مانند
near- مانند
toughest پی مانند
near مانند
icily یخ مانند
analog مانند
anthoid گل مانند
penniform پر مانند
neared مانند
plumelike پر مانند
frothy کف مانند
gypsiferous گچ مانند
tougher پی مانند
tough پی مانند
nearing مانند
goatish بز مانند
after the example of مانند
nearest مانند
nearer مانند
lambdoid مانند
foggier مانند مه
fulidal اب مانند
blotchy لک مانند
feathery پر مانند
plumose پر مانند
inapproachable بی مانند
incomparable بی مانند
castellated دژ مانند
as مانند
reediest نی مانند
etc و مانند آن
aquiform اب مانند
foggy مانند مه
foggiest مانند مه
and so on و مانند ان
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
columniform ستون مانند
parchmenty پوست مانند
dreamful خواب مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com