Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
glaze finish
پرداخت برق یا لعاب
Search result with all words
glazing
پرداخت لعاب کاری
aluminum pigmented dope
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
Other Matches
gossamer
لعاب خورشید لعاب عنکبوت
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
glazes
لعاب
glost
لعاب
coat of laquer
لعاب
coating varnish
لعاب
bandolin
لعاب
slime
لعاب
glaze
لعاب
enamel
لعاب
frit
لعاب
mucilage
لعاب
glair
لعاب
glazing
لعاب
base course
قشر لعاب
glazes
لعاب شیشه
washed mineral
لعاب سفیداب
air thread
لعاب خورشید
overglaze
لعاب ثانوی
refractory enamel
لعاب نسوز
overglaze
با لعاب پوشاندن
dipping enamel
لعاب شناور
quince seed mucilage
لعاب بهدانه
bands of turquoise
لعاب فیروزهای
apply glaze
لعاب کردن
glaire
سفیده لعاب
enamel
لعاب مینا
varnishing
لعاب زدن به
varnishes
لعاب زدن به
varnished
لعاب زدن به
enamel
لعاب دادن
phosphate finish
لعاب فسفات
varnish
لعاب زدن به
insulating varnish
لعاب عایق
salt glaze
لعاب نمکی
enamel coat
روکش لعاب
glaze
لعاب شیشه
enamel varnish
لاک لعاب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
synthetic resin enamel
لعاب صمغ مصنوعی
vitreous enamel coating
روکش لعاب شیشهای
overcolour
زیاد لعاب دادن
enamelling oven
کوره لعاب دهی
enamel
لعاب دادن مینا
binder course
لایه یا قشر لعاب
baking enamel
لعاب دادن با گرما
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
batted
لعاب مخصوص فروف سفالی
bat
لعاب مخصوص فروف سفالی
graniteware
فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
overglaze
روی چیزی را لعاب دادن
glaze
لعابی کردن لعاب دادن
gallvanize
لعاب دادن با فلز روی
bats
لعاب مخصوص فروف سفالی
gossamery
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
glazes
لعابی کردن لعاب دادن
bacino
سفال لعاب دار رنگی
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
glazing kiln
کوره لعابی کوره لعاب پزی
garnishing
زینت دادن لعاب دادن
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
furbisher
پرداخت گر
finish
پرداخت
payment
پرداخت
refunds
پس پرداخت
lustreer
پرداخت
making good
پرداخت
refinishing
پرداخت
finishes
پرداخت
refunding
پس پرداخت
refunded
پس پرداخت
refund
پس پرداخت
discharging
پرداخت
settlements
پرداخت
disbursement
پرداخت
settlement
پرداخت
finishing touches
پرداخت
glaze
پرداخت
glazes
پرداخت
defrayal
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
glosser
پرداخت گر
payments
پرداخت
expenditure
پرداخت
pays
پرداخت
paying
پرداخت
discharge
پرداخت
discharges
پرداخت
renderings
پرداخت
finishing
پرداخت
bleaching
پرداخت
polishes
پرداخت
remitment
پرداخت
pt
پرداخت
trim
پرداخت
polish
پرداخت
rendering
پرداخت
outlay
پرداخت
pay
پرداخت
d. note
درخواست پرداخت
date of payment
موعد پرداخت
annual payment
پرداخت سالیانه
date of maturity
موعد پرداخت
bilk
گذاشتن از پرداخت
back freigt
پرداخت کرایه
by payment
از طریق پرداخت
casual payment
پیش پرداخت
average payment
پرداخت متوسط
shear
پرداخت فرش
a bradent
وسیله پرداخت
renditions
پرداخت تحویل
rendition
پرداخت تحویل
advice note
دستورپیش پرداخت
advance payment
پیش پرداخت
payees
پرداخت شونده
payee
پرداخت شونده
paid
پرداخت شده
unpaid
پرداخت نشده
subscriptions
تعهد پرداخت
subscription
تعهد پرداخت
remittances
پرداخت تادیه
on account payment
پیش پرداخت
non payment
عدم پرداخت
payment stopped
توقف پرداخت
monthly payment
پرداخت ماهانه
money back
تضمین پرداخت
payment terms
شرایط پرداخت
lump sum payment
پرداخت یکجا
payor
پرداخت کننده
period of grace
مهلت پرداخت
planish
پرداخت کردن
lump sum payment
پرداخت نقدی
planishing tool
ابزار پرداخت
interim financing
پرداخت موقت
pre paid
پیش پرداخت
payment in kind
پرداخت جنسی
payment in kind
پرداخت غیرنقدی
payment in advance
پیش پرداخت
payment by instalments
پرداخت به اقساط
payer
پرداخت کننده
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
payable at sight
پرداخت دیداری
pay off
پرداخت کردن
part payment
پرداخت اقساطی
payment in due cource
پرداخت به موقع
overpayment
پرداخت اضافی
payment in full
پرداخت تمام
payment in full
پرداخت کامل
payment by installments
پرداخت قسطی
installment payment
پرداخت قسطی
smoothing plane
رنده پرداخت
spot cash
پرداخت نقدی
terms of payment
شرایط پرداخت
the d. of a debt
پرداخت بدهی
to finish off
پرداخت کردن
unpolished
پرداخت نشده
never-never
پرداخت قسطی
finisher
پرداخت کننده
diamond polishing
پرداخت الماسی
demand for payment
تقاضای پرداخت
deferred payment
پرداخت اتی
deferred payment
پرداخت معوق
settlement terms
شرایط پرداخت
earnest money
پیش پرداخت
pre payment
پیش پرداخت
indemnification
پرداخت غرامت
imprest
پیش پرداخت
prepayment
پیش پرداخت
prest
پیش پرداخت
progress payments
پرداخت تدریجی
prompt payment
پرداخت فوری
punctual payment
پرداخت در سر وعده
reimbursable
قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
final payment
پرداخت نهایی
remitter
پرداخت کننده
remittal
گذشت پرداخت
remittance
پرداخت تادیه
paying
وابسته به پرداخت
settlements
تسویه پرداخت
settlements
تصفیه پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com