Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
annual payment
پرداخت سالیانه
Other Matches
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
annuals
سالیانه
annual
سالیانه
annually
سالیانه
yearly
سالیانه
annum
سالیانه
annual precipitation
بارندگی سالیانه
annuallyy
هر ساله سالیانه
annual training
اموزش سالیانه
year to year fluctuation
نوسانات سالیانه
growth ring
دایره سالیانه
yearly allowance
مقرری سالیانه
annual report
گزارش سالیانه
p.a
مخفف سالیانه
annual payment
قسط سالیانه
yearly instalmernts
اقساط سالیانه
annuity
مستمری سالیانه
per annum
هر سالی سالیانه
anniversary
سوگواری سالیانه
anniversaries
سوگواری سالیانه
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
annals
وقایع سالیانه سالنامه
octingentenary or octocen
هشتصدمین جشن سالیانه
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
annual general inspection
بازدید عمومی سالیانه
annual general meeting
مجمع عمومی سالیانه
quinquagenary
پنجاهمین جشن سالیانه
anniversary
جشن سالیانه عروسی
annuitant
گیرنده مستمری سالیانه
anniversaries
جشن سالیانه عروسی
mass book
کتاب نماز سالیانه
annual payment factor
ضریب بازپرداخت سالیانه
miaasl
کتاب نماز سالیانه
annuality factor
ضریب مستمر سالیانه
annuity
حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
parentalia
جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
peter pence
زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
quater cent nary
جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
rentlen
دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
annual average score
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
to settle an a
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
wet year
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
encaenia
جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
national educational computing conferenc
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding tax
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
quingentenary
پانصدمین سال گردش پانصدمین جشن سالیانه
anniversary
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
anniversaries
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
almanac
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs
تقویم سالیانه تقویم نجومی
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
admision rate
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
pays
پرداخت
paying
پرداخت
finish
پرداخت
settlement
پرداخت
discharging
پرداخت
settlements
پرداخت
refinishing
پرداخت
lustreer
پرداخت
making good
پرداخت
disbursement
پرداخت
finishes
پرداخت
expenditure
پرداخت
payment
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
payments
پرداخت
refunds
پس پرداخت
glazes
پرداخت
refund
پس پرداخت
furbisher
پرداخت گر
finishing touches
پرداخت
refunded
پس پرداخت
refunding
پس پرداخت
defrayal
پرداخت
glaze
پرداخت
finishing
پرداخت
polish
پرداخت
discharge
پرداخت
discharges
پرداخت
trim
پرداخت
polishes
پرداخت
remitment
پرداخت
bleaching
پرداخت
glosser
پرداخت گر
rendering
پرداخت
pay
پرداخت
outlay
پرداخت
pt
پرداخت
renderings
پرداخت
payee
پرداخت شونده
payees
پرداخت شونده
advice note
دستورپیش پرداخت
advance payment
پیش پرداخت
rendition
پرداخت تحویل
never-never
پرداخت قسطی
unpolished
پرداخت نشده
to finish off
پرداخت کردن
the d. of a debt
پرداخت بدهی
terms of payment
شرایط پرداخت
paid
پرداخت شده
unpaid
پرداخت نشده
remittal
گذشت پرداخت
subscriptions
تعهد پرداخت
subscription
تعهد پرداخت
shear
پرداخت فرش
a bradent
وسیله پرداخت
renditions
پرداخت تحویل
payment in kind
پرداخت غیرنقدی
payor
پرداخت کننده
overpayment
پرداخت اضافی
on account payment
پیش پرداخت
period of grace
مهلت پرداخت
non payment
عدم پرداخت
monthly payment
پرداخت ماهانه
money back
تضمین پرداخت
planish
پرداخت کردن
planishing tool
ابزار پرداخت
pre paid
پیش پرداخت
lump sum payment
پرداخت یکجا
lump sum payment
پرداخت نقدی
pre payment
پیش پرداخت
prepayment
پیش پرداخت
payment terms
شرایط پرداخت
part payment
پرداخت اقساطی
pay off
پرداخت کردن
payment in full
پرداخت کامل
payment in full
پرداخت تمام
payment in due cource
پرداخت به موقع
payment in kind
پرداخت جنسی
payment in advance
پیش پرداخت
payment by instalments
پرداخت به اقساط
payer
پرداخت کننده
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
payable at sight
پرداخت دیداری
payment stopped
توقف پرداخت
prest
پیش پرداخت
interim financing
پرداخت موقت
deferred payment
پرداخت اتی
deferred payment
پرداخت معوق
date of payment
موعد پرداخت
date of maturity
موعد پرداخت
d. note
درخواست پرداخت
casual payment
پیش پرداخت
remitter
پرداخت کننده
by payment
از طریق پرداخت
settlement terms
شرایط پرداخت
bilk
گذاشتن از پرداخت
back freigt
پرداخت کرایه
average payment
پرداخت متوسط
smoothing plane
رنده پرداخت
demand for payment
تقاضای پرداخت
diamond polishing
پرداخت الماسی
earnest money
پیش پرداخت
progress payments
پرداخت تدریجی
payment by installments
پرداخت قسطی
installment payment
پرداخت قسطی
prompt payment
پرداخت فوری
indemnification
پرداخت غرامت
imprest
پیش پرداخت
punctual payment
پرداخت در سر وعده
reimbursable
قابل پرداخت
finisher
پرداخت کننده
final payment
پرداخت نهایی
remittable
قابل پرداخت
spot cash
پرداخت نقدی
down payment
پیش پرداخت
paymasters
مامور پرداخت
repayment
پرداخت مجدد
settlements
تصفیه پرداخت
settlements
تسویه پرداخت
financing
پرداخت هزینه
finances
پرداخت هزینه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com