Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
processor
پردازنده جانبی مخصوص
Search result with all words
coprocessor
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
Other Matches
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
processor
پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
auxiliary
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliaries
پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
slave
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaving
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaves
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaved
پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
processor
که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
peripheral
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
channel
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channelled
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channels
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channeling
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channeled
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
input/output
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
i/o
اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
master
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
masters
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
mastered
سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
multiprocessor
عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
envelope
وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
envelopes
وسیله جانبی مخصوص به چاپگربرای چاپ یک پاکت نامه ونه یک ورق کاغذ
bundles
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundling
بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
graphics
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
Overdrive
قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
mastered
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
SX
نوعی قطعه پردازنده که از پردازنده یا پایهای نشات گرفته است که تولید و خرید آن ارزانتر است
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
sidelap
بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
bells and whistles
خصوصیات جانبی و پیشرفته یک برنامه کاربردی یا وسیله جانبی
ap
Processor Attached پردازنده الصاق شده پردازنده متصل شده
peripheral
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
side effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
level two cache
حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
byeffect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
by-effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
fall-out
[side effect]
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
adverse reaction
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
spillover effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
secondary effect
عوارض جانبی
[اثر جانبی]
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
side spray
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
flank observation
دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
processor
پردازنده
postprocessor
پس پردازنده
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
corprocessor
کمک پردازنده
attached processor
پردازنده الصاقی
communications processor
پردازنده مخابراتی
coprocessor
کمک پردازنده
parallel processor
پردازنده موازی
multiprocessor
چند پردازنده
processing unit
واحد پردازنده
central processor
پردازنده مرکزی
vector processor
پردازنده برداری
microprocessor
ریز پردازنده
associative processor
پردازنده انجمنی
microprocessors
ریز پردازنده
coprocessor
پردازنده کمکی
mainframes
پردازنده مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
preprocessor
پیش پردازنده
data processor
پردازنده داده ها
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
math coprocessor
کمک پردازنده ریاضی
data communications processor
پردازنده ارتباطات داده ها
effective
خروجی میانگین پردازنده
mips
اندازه سرعت پردازنده
numeric coprocessor
کمک پردازنده عددی
psw
کلمه وضعیت پردازنده
i/o processor
پردازنده ورودی و خروجی
weitek coprocessor
کمک پردازنده ویتک
numeric coprossor socket
[پریز کمک پردازنده عددی]
function
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functions
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
numbers
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
number
پردازنده خاص برای محاسبات سریع
interleaving
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
interfaces
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
PowerPC
پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
cpu
فرکانس ساعت CPU که عملیات پردازنده را کنترل میکند
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
Atari ST
و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
type
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
Klamath
نام کد برای گونه کم هزینه پردازنده Intel pention
typed
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
unit
که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
arithmetic
عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
units
که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
transferring
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
loads
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
i/o
که برای ورودی و خروجی داده به پردازنده قابل استفاده است
at
استاندارد کامپیوتر شخصی IBM که از پردازنده تک بیتی استفاده میکند
scalar
پردازنده طراحی شده برای پردازش سریع روی مقادیراسکالر
parallel
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
demands
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demanded
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
parallelled
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
transfers
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
paralleled
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
demand
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
parallelling
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
load
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
transfer
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
vector
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
vectors
پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
sidelong
جانبی
bilateral
دو جانبی
byeffect
اثر جانبی
fall-out
[side effect]
اثر جانبی
lateral
جانبی
laterad
جانبی
spillover effect
اثر جانبی
contour line
خط جانبی
secondary effect
اثر جانبی
adverse reaction
اثر جانبی
accessory
جانبی
by-effect
اثر جانبی
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
synchronised
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
interfaces
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
z 0
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
synchronize
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
communicating word processor
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
synchronises
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronizes
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
device
وسیله جانبی
lateral dominance
برتری جانبی
lateral dispersion
پراکندگی جانبی
side-effects
نتیجه جانبی
lateral control
کنترل جانبی
lateral buckling
کمانکش جانبی
accessory
وسیله جانبی
lateral surface
سطح جانبی
unit
وسیله جانبی
lateral fissure
شیار جانبی
units
وسیله جانبی
laterality
برتری جانبی
flank speed
سرعت جانبی
lateral yield
له شدگی جانبی
devices
وسیله جانبی
oblique fire
اتش جانبی
peripherals
دستگاههای جانبی
sideband
باندهای جانبی
lateral shifts
حرکت جانبی
side chain
زنجیر جانبی
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
lateral inversion
معکوس جانبی
input/output
وسیله جانبی
side-effect
اثر جانبی
side effect
نتیجه جانبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com