English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
mainframe پردازنده مرکزی
mainframes پردازنده مرکزی
central processor پردازنده مرکزی
Search result with all words
peripheral قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
processor ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
Other Matches
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
multiprocessor عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
Overdrive قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
masters کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
slaving پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaves پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slaved پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
cpu ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
auxiliaries پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
auxiliary پردازنده جانبی مثل آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی کار کند تا سرعت اجرا را افزایش دهد
coprocessor پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
SX نوعی قطعه پردازنده که از پردازنده یا پایهای نشات گرفته است که تولید و خرید آن ارزانتر است
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
wait condition 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
ap Processor Attached پردازنده الصاق شده پردازنده متصل شده
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
paching central سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
level two cache حافظه پنهان سریع که مناسب با تخته اصلی کامپیوتر است بجز کامپیوتر با پردازنده Pentium Pro که حافظه بخشی از طراحی قطعه پردازنده است
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
processor پردازنده
postprocessor پس پردازنده
data processor پردازنده داده ها
multiprocessor چند پردازنده
corprocessor کمک پردازنده
associative processor پردازنده انجمنی
vector processor پردازنده برداری
parallel processor پردازنده موازی
processing unit واحد پردازنده
preprocessor پیش پردازنده
communications processor پردازنده مخابراتی
coprocessor کمک پردازنده
microprocessor ریز پردازنده
attached processor پردازنده الصاقی
coprocessor پردازنده کمکی
microprocessors ریز پردازنده
numeric coprocessor کمک پردازنده عددی
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
processor پردازنده جانبی مخصوص
mips اندازه سرعت پردازنده
effective خروجی میانگین پردازنده
psw کلمه وضعیت پردازنده
weitek coprocessor کمک پردازنده ویتک
math coprocessor کمک پردازنده ریاضی
data communications processor پردازنده ارتباطات داده ها
i/o processor پردازنده ورودی و خروجی
numeric coprossor socket [پریز کمک پردازنده عددی]
core مرکزی
central مرکزی
focal line خط مرکزی
axial مرکزی
focal مرکزی
central pumping station مرکزی
cores مرکزی
centre pocket مرکزی
cl خط مرکزی
centrical مرکزی
centerline خط مرکزی
functioned مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functions مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
interleaving پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
numbers پردازنده خاص برای محاسبات سریع
interfaces و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
number پردازنده خاص برای محاسبات سریع
centrically بطور مرکزی
central processor پردازشگر مرکزی
centre game بازی مرکزی
central terminal پایانه مرکزی
central position قرارگاه مرکزی
central site سایت مرکزی
central station نیروگاه مرکزی
eccentricity برون مرکزی
central limit theorem قضیه حد مرکزی
eccentricities برون مرکزی
central load بار مرکزی
centrifugal گریز از مرکزی
directrix خط تیر مرکزی
central position وضعیت مرکزی
centralist مرکزی نگر
central office دفتر مرکزی
centralists مرکزی نگر
centrum جسم مرکزی
centrosymmetric متقارن مرکزی
fore and aft center line خط مرکزی سراسری
centripetal جانب مرکزی
central processing unit واحدپردازنده مرکزی
fovea centralis فرورفتگی مرکزی
head office اداره مرکزی
head office دفتر مرکزی
concourse تالار مرکزی
subcentral زیر مرکزی
center base میدان مرکزی
state government دولت مرکزی
center distance فاصله مرکزی
central تلفن چی مرکزی
central کامپیوتر مرکزی
central bank بانک مرکزی
three center bonding پیوند سه مرکزی
three centred curve منحنی سه مرکزی
centralized plan پلان مرکزی
axial pressure فشار مرکزی
central focusing wheel چرخهزوم مرکزی
spherical angle زاویه مرکزی
boost coil کوئل مرکزی
center گروه مرکزی
central heating گرمایش مرکزی
central heating حرارت مرکزی
nucleus لب هسته مرکزی
central control desk میزفرمان مرکزی
holding company شرکت مرکزی
central fissure شیار مرکزی
central government حکومت مرکزی
central convolution شکنج مرکزی
central gyrus شکنج مرکزی
central sulcus شیار مرکزی
nuclei لب هسته مرکزی
central city شهر مرکزی
central head فشار مرکزی
centralism مرکزی نگری
central canal مجرای مرکزی
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
master سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
mastered سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
PowerPC پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
masters سیستمی که هر پردازنده آن اصلی و مخصوص یک کار است
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
axis of the bore محور مرکزی لوله
post offices اداره مرکزی پست
center وسط ونقطه مرکزی
post office اداره مرکزی پست
golds دایره مرکزی هدف
heartland منطقه مرکزی وحیاتی
central heating system دستگاه حرارت مرکزی
cento سازمان پیمان مرکزی
central planning برنامه ریزی مرکزی
center of gravity axis محور ثقل مرکزی
heartlands منطقه مرکزی وحیاتی
central control panel تابلوی مرکزی کنترل
cns دستگاه عصبی مرکزی
conurbation شهر مهم مرکزی
conurbations شهر مهم مرکزی
central mass storage انباره انبوه مرکزی
central processing unit واحد پردازش مرکزی
the middlands استانهای مرکزی انگلستان
multicenter binding پیوند چند مرکزی
inner cities بخش مرکزی شهر
inner city بخش مرکزی شهر
nave تالار مرکزی صحن
heliocentric system دستگاه خورشید مرکزی
vertical center line illusion خطای خط قائم مرکزی
geocentric system دستگاه زمین مرکزی
naves تالار مرکزی صحن
GHQ مخفف ستاد مرکزی
one shot pump پمپ روغن مرکزی
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
rimland حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus شکنج پیش مرکزی
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
unit central processing واحد پردازش مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
geocentric دوران زمین مرکزی
centers وسط ونقطه مرکزی
centre وسط ونقطه مرکزی
centred وسط ونقطه مرکزی
downtown قسمت مرکزی شهر
centered وسط ونقطه مرکزی
centre pawns پیادههای مرکزی شطرنج
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
cores هسته مرکزی مفتول
core هسته مرکزی مفتول
measures of central tendency اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures اندازههای گرایش مرکزی
gold دایره مرکزی هدف
arithmetic عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
type تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
cpu فرکانس ساعت CPU که عملیات پردازنده را کنترل میکند
types تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
Klamath نام کد برای گونه کم هزینه پردازنده Intel pention
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
units که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
Atari ST و از پردازنده هایی استفاده می کنند که سازگار با IBM PC نیستند
pecans درخت گردوی امریکای مرکزی
Ivory Coast کرانهی مرکزی و غربی افریقا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com