Dictiornary-Farsi | پرده پوشی کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (42 milliseconds)

English	Persian
to blanch over	پرده پوشی کردن


Other Matches

glozing	پرده پوشی
glasnost	صراحت و احتراز از پرده پوشی
ignore	چشم پوشی کردن
connive	چشم پوشی کردن
conniving	چشم پوشی کردن
waived	چشم پوشی کردن
waives	چشم پوشی کردن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .	عیب پوشی کردن
connived	چشم پوشی کردن
connives	چشم پوشی کردن
ignored	چشم پوشی کردن
waive	چشم پوشی کردن
condones	چشم پوشی کردن از
ignores	چشم پوشی کردن
condoning	چشم پوشی کردن از
dandify	شیک پوشی کردن
condone	چشم پوشی کردن از
ignoring	چشم پوشی کردن
condoned	چشم پوشی کردن از
overlooking	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
To pay money. To make a payment.	بی پرده صحبت کردن
to speak candidly <idiom>	بی پرده صحبت کردن
to screen [from]	[با پرده] محافظت کردن [از]
unveiling	نمودار کردن پرده برداری
unveiled	نمودار کردن پرده برداری
unveil	نمودار کردن پرده برداری
unveils	نمودار کردن پرده برداری
opercular	سر پوشی
waiver	چشم پوشی
condonation	چشم پوشی
up front	بیپرده پوشی
renunciation	چشم پوشی
obliviousness	چشم پوشی
planking	تخته پوشی
ligation	لیگاند پوشی
renouncement	چشم پوشی
abnegation	چشم پوشی
obliviously	باچشم پوشی
opaqueness	پشت پوشی
dandyism	شیک پوشی
connivance	چشم پوشی
gloze	عیب پوشی
tone and semitone	پرده ونیم پرده
eonism	مبدل پوشی جنسی
negligible	قابل چشم پوشی
furring	تخته پوشی دولا
secrecy	راز پوشی پوشیدگی
glozingly	ازراه عیب پوشی
transvestism	مبدل پوشی جنسی
tapestry	[قالیچه های پرده ای پودنما جهت آویزان کردن در سر درب ها]
planking	تخته پوشی چوب فرش
mumming	نقاب پوشی و لال بازی
NMI	وقفه غیرقابل چشم پوشی
drapery rug	قالیچه های پرده ای [جهت آویزان کردن در سر درب ورودی اتاق]
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
renunciative	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory	مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
not give someone the time of day <idiom>	تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
condonation	اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
free spoken	بی پرده
franker	بی پرده
paintings	پرده
patagium	پرده
painting	پرده
frankest	بی پرده
pecten	پرده
screen	پرده
franks	بی پرده
straightforwardly	بی پرده
franking	بی پرده
purdah	پرده
screened	پرده
membranes	پرده
membrane	پرده
franked	بی پرده
blinds	پرده
bluntest	بی پرده
unreserved	بی پرده
blunter	بی پرده
blunted	بی پرده
backstage	در پس پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
blunting	بی پرده
veils	پرده
screens	پرده
screening, screenings	پرده
frank	بی پرده
straightforward	بی پرده
vane	پرده
vanes	پرده
veil	پرده
blunts	بی پرده
blunt	بی پرده
palling	پرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
window shade	پرده
fin footed	پرده پا
diaphragms	پرده
mantles	پرده
velum	پرده
palled	پرده
diaphragm	پرده
tympanon	پرده
blind	پرده
tympan	پرده
palls	پرده
blinded	پرده
mantle	پرده
straight	بی پرده
hangings	پرده
bluntly	بی پرده
uninhibited	بی پرده
pall	پرده
smokescreen	پرده
straight out	بی پرده
pert	بی پرده
outspokenly	بی پرده
straightest	بی پرده
curtains	پرده
plain spoken	بی پرده
straighter	بی پرده
planking	تخته پوشی تخته بندی
living picture	پرده نقاشی
light screen	پرده نور
diaphrgam	میان پرده
endoderm	پرده درونی
drumhead	پرده صماخ
veil	پرده زدن
entracte	میان پرده
tympanic membrane	پرده صماخ
veil nebula	ابری پرده
unreserve	بی پرده گویی
endocardium	پرده درونی دل
veil nebula	سحابی پرده
alkekengi	عروسک پس پرده
veils	پرده زدن
frankest	بی پرده حرف زن رک
silver screen	پرده سینما
upholster	پرده زدن
tapestries	پرده منقوش
tapestry	پرده دیوارکوب
tapestry	پرده منقوش
membrane	پرده پوست
membranes	پرده پوست
say it frankly	بی پرده بگو
franking	بی پرده حرف زن رک
franks	بی پرده حرف زن رک
it is wrapt in mystery	در پرده است
tympanum	پرده گوش
tapestries	پرده دیوارکوب
signal panel	پرده مخابرات
disclosures	بی پرده گویی
disclosure	بی پرده گویی
frank	بی پرده حرف زن رک
panels	پرده مخابرات
round unvarnished tale	سخن بی پرده
panel	پرده مخابرات
franked	بی پرده حرف زن رک
wanelength	طول پرده
watertight diaphragm	پرده اب بندی
watertight facing	پرده اب بندی
franker	بی پرده حرف زن رک
eardrums	پرده گوش
tableaux	پرده نقاشی
hymens	پرده بکارت
diaphragm	میان پرده
hymen	پرده بکارت
fretted	پرده دار
dorsel	پرده محراب
filmed	پرده نازک
dossel	پرده محراب
eardrums	پرده صماخ
dossal	پرده محراب
tympanum	پرده گوش
tympanic membrane	پرده گوش
eardrum	پرده گوش
drapery panel	چین پرده ای
diaphragms	میان پرده
film	پرده نازک
benined the curtain	پشت پرده
webbed	پرده دار
to draw the c. forth	پرده کشیدن
upholstery	پرده فروشی
pellicular	پرده دار
to draw the c. forth	پرده افتادن
smokescreen	دود پرده
straightaway	رک وبی پرده
marking panel	پرده مخابرات
roundly	بی پرده اشکار
lambrequin	یا روی پرده
pelmet	چوب پرده
pelmets	چوب پرده
A 4-cat play.	نمایش در 4 پرده
balustrata	پرده شبستان
brise-soleil	پرده عمودی