English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
Other Matches
heaths خاربن
heath خاربن
hedgerows ردیف خاربن
hedgerow ردیف خاربن
brambles خاربن تمشک جنگلی
bramble خاربن تمشک جنگلی
gregarious گلهای
swarming حرکت گلهای
heterogamous دارای گلهای دوجوره
gowan گلهای زرد و سفیدصحرایی
hibernaculum گلخانه گلهای زمستانی
discifloral دارای گلهای صفحه مانند
tubulose دارای گلهای کوچک لولهای
tubulous دارای گلهای کوچک لولهای
physalis عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
paniculate خوشهای دارای گلهای افشان
tubuliferous دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
tubulifloral دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
homogamous دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
homogamic دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
rosulate روی هم خوابیده دارای گلهای اویزان
fuji درخت گیلاسی که گلهای گلی رنگ ی دارد
basket hanger بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
milieus اطراف
parties اطراف
environments اطراف
environment اطراف
environs اطراف
from the four winds از اطراف
milieu اطراف
milieux اطراف
graveside اطراف قبر
gravesides اطراف قبر
pericardium اطراف قلب
ambient noise صدای اطراف
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
wry به اطراف چرخاندن
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
architrave گچبری اطراف در
periderm پوست اطراف
edge zone اطراف لبه
vicinity در حدود در اطراف
wryly به اطراف چرخاندن
pappus کلاله اطراف گل
about در اطراف نزدیک
sides of the question اطراف موضوع
parties متداعیین اطراف دعوی
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
barnyard محوطهء اطراف انبار
barnyards محوطهء اطراف انبار
port ریل اطراف ناو
black eyes سیاهی اطراف چشم
to look a bout اطراف کار را پاییدن
quayside زمین اطراف بارانداز
seaward اطراف دریا روبدریا
sea chest مکندههای اطراف ناو
touchline خط اطراف زمین فوتبال
black eye سیاهی اطراف چشم
look round اطراف کار را دیدن
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
boundry lines خطوط اطراف زمین والیبال
drop leaf رومیزی اویخته از اطراف میز
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
reeled دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
frame و مرز اطراف فضای پنجره
reeling دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whiskery موی اطراف گونه وچانه
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
reels دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
safe distance مسافت امن اطراف مین
greater شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
(keep/have one's) ear to the ground <idiom> بادقت مراقب اطراف بودن
whisker موی اطراف گونه وچانه
periosteal واقع در اطراف ضریع استخوان
snaking تورگیری اطراف توپ ناو
paraselene روشنایی اطراف هاله ماه
balteus [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
cimbia [نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
cross pointing ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
plaster casts گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
aureole هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
aureola هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauls گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauling گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
mauled گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
maul گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster cast گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
ambience نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambiance نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambient متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
riviera ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
Gibbs surround [معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
gipsy bonnet کلاه زنانه که اطراف ان برگههای پهن دارد
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
fluff موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
fluffed موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
dead knot گرهای که با عضوهای اطراف خود اتصال نداشته باشد
fluffs موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
periodontics مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
sprite شی ای که اطراف صفحه نمایش در گرافیک کامپیوتری حرکت کند
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
fluffing موهای نرم وکوتاه اطراف لب وگونه کرکدار شدن
centers محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centered محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
centre محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
joystick وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
run around تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
joysticks وسیلهای که به کار امکان میدهد نمایشگر را اطراف صفحه بچرخاند
centred محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
tulip design طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
axis 1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
aprons چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
cell خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cells خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
ambitus [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
center سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
legs ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
albanega [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
leg ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
atole جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
scrolls برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
scroll برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد
CDs دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
elastic banding روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
CD دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
scroll میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
green چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
rf ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود
greenest چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
plotters وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotter وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
bordering فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
anthill خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
autos متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
auto متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
selection دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selections دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
bracket چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
duct لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
banding روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
mat مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
mats مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
bioecology رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
critical mach number عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
reshape handle دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
auto الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
autos الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
hard sectoring می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flowed درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com