Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English
Persian
health nurse
پرستار ارتشی
Other Matches
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
nurse
پرستار
nurser
پرستار
minisetering angel
پرستار
mothers help
زن پرستار
charge nurse
سر پرستار
nurses
پرستار
nursed
پرستار
military
ارتشی
district nurse
پرستار سرخانه
babysitter
پرستار بچه
nursemaid
دختر پرستار
nursemaids
دختر پرستار
visitig nurse
پرستار سیار
male nurse
پرستار مرد
sick nurse
پرستار بیمار
nurse maid
دختر پرستار
nannies
پرستار بچه
nanny
پرستار بچه
psychiatric nurse
پرستار روانی
practical nurse
کمک پرستار
health nurse
نرس ارتشی
khaki
پارچه ارتشی
battalions
نیروهای ارتشی
battalion
نیروهای ارتشی
armed forces courier
پیک ارتشی
military device
اسباب ارتشی
army regulation
مقررات ارتشی
caisson
ارابه ارتشی
Qualified Nurse
[male]
[British]
کمک پرستار
[مرد]
nursing auxiliary
کمک پرستار
[مرد]
She is experienced nurse.
پرستار پر تجربه ای است
licensed practical nurse
[LPN]
[male]
[American]
کمک پرستار
[مرد]
sisters
پرستار دخترتارک دنیا
fostering
بچه سر راهی پرستار
sister
پرستار دخترتارک دنیا
fosters
بچه سر راهی پرستار
foster
بچه سر راهی پرستار
fostered
بچه سر راهی پرستار
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
serves
خدمت ارتشی کردن
served
خدمت ارتشی کردن
serve
خدمت ارتشی کردن
army regulation
نظام نامه ارتشی
courier transfer station
مرکزارسال پیک ارتشی
ex-serviceman
ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
olive drab
رنگ سبز ارتشی
civilian occupational specialty
تخصص غیر ارتشی
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
Qualified Nurse
[female]
[British]
کمک پرستار
[زن]
[شغل]
[پزشکی]
nursing auxiliary
کمک پرستار
[زن]
[شغل]
[پزشکی]
licensed practical nurse
[LPN]
[female]
[American]
کمک پرستار
[زن]
[شغل]
[پزشکی]
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
registered nurse
پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
battle group
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
conus residents
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
nursery governess
بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
Can you find me a babysitter?
آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
nursling or nurse
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
acheval
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com