English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
Other Matches
rookery زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
rookeries زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
jacamar پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
circulars موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
customs union مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
yoke جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
Mamihlapinatapai نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
dual دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
program line فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
directories روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
inflight reliability تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sortie پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways راه پرواز باند پرواز
runway راه پرواز باند پرواز
sorties پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
birdseed غذای پرندگان
fowler شکارچی پرندگان
air sac بادکنک پرندگان
ornithography شرح پرندگان
ornithic fossils سنگوارههای پرندگان
aviary محل پرندگان
schools گروه پرندگان
birds of prey پرندگان شکاری
school گروه پرندگان
aviaries محل پرندگان
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
wildfowler شکارچی پرندگان ابی
the proper instinct of birds غریزه ویژه پرندگان
patagium پرده پای پرندگان
flocked جمعیت دسته پرندگان
hard bill پرندگان سخت منقار
flocks جمعیت دسته پرندگان
woodnote نغعه پرندگان جنگلی
flock جمعیت دسته پرندگان
flocking جمعیت دسته پرندگان
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
nestlings بچه پرندگان اشیان گیری
ani پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
nestling بچه پرندگان اشیان گیری
small game پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
flyway راه هوایی پرندگان مهاجر
acropodium سطح فوقانی پای پرندگان
oology بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
guan جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان
tertial مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
avifauna کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
loral وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
popinjay shooting کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
glede انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
longspur انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
one a یکدیگر
of one another <adv.> از یکدیگر
from one another <adv.> از یکدیگر
from each other <adv.> از یکدیگر
of each other <adv.> از یکدیگر
one another یکدیگر
interwork بر یکدیگر
each other یکدیگر
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
beacon flight پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
interconnects اتصال به یکدیگر
to look at each other به یکدیگر نگریستن
peer to each other قرین یکدیگر
simultaneous with each other مقارن یکدیگر
internecine کشتار یکدیگر
cheek by jowl پهلوی یکدیگر
peer to each other برابر با یکدیگر
interconnecting اتصال به یکدیگر
concrescence رشد با یکدیگر
interconnected اتصال به یکدیگر
interconnect اتصال به یکدیگر
combining ترکیب با یکدیگر
coupled ترکیب با یکدیگر
couple ترکیب با یکدیگر
combines ترکیب با یکدیگر
arm in arm در دست یکدیگر
combine ترکیب با یکدیگر
couples ترکیب با یکدیگر
intersecting از یکدیگر گذرنده
interconnected با یکدیگر اتصال دادن
complementary تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched حریف یکدیگر هستند
grappling گرفتن لباس یکدیگر
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
correlative with each other لازم و ملزوم یکدیگر
interconnects با یکدیگر اتصال دادن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
in tune <idiom> با یکدیگر موافق بودن
abut به یکدیگر ضربه زدن
interconnecting با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand دست دردست یکدیگر
abuts به یکدیگر ضربه زدن
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
abutted به یکدیگر ضربه زدن
incompossible منافی یکدیگر ناسازگار
one to one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
interconnect با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
juxtaposition جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
networks اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
hue [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
take turns <idiom> انجام کاری با همکاری یکدیگر
interaction عمل دو چیز روی یکدیگر
incompatible غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
network اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
The twins look just like each other. دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacting برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
back formation لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
data chaining فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
interfruitful قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
deme دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interact برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts برای عمل کردن روی یکدیگر
trail پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
grain orientation طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
dualism وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
hue [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
concentric shafts شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
demolition derby مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
triptych عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
overt collusion تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
microwave hop یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standstill در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
related <adj.> مشابه
homogeneous مشابه
akin <adj.> مشابه
alike <adj.> مشابه
similar <adj.> مشابه
resembling <adj.> مشابه
quasi مشابه
corresponding مشابه
allo مشابه
analogous مشابه
like <adj.> مشابه
similar مشابه
semblable مشابه
lossy compression مشابه 6-23
elementary مشابه
breakdown مشابه 1352
cal مشابه 1502
breakdowns مشابه 1352
launching مشابه 5747
inductions مشابه 5128
congener مشابه متجانس
launches مشابه 5747
induction مشابه 5128
reconfigure مشابه 8375
launched مشابه 5747
word مشابه 10721
launch مشابه 5747
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com