Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
Birds of a feather flock together . <proverb> |
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند . |
|
|
Other Matches |
|
rookery |
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه |
rookeries |
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه |
jacamar |
پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند |
circulars |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
circular |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
customs union |
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند |
yoke |
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند |
Mamihlapinatapai |
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند. |
dual |
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا |
program line |
فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.] |
emulation |
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند |
offset knots |
گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.] |
directories |
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر |
directory |
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر |
inflight reliability |
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز |
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> |
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش |
multiprocessing system |
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند |
multiprocessor |
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند |
noncompatibility |
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند |
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> |
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند. |
flight coordination |
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز |
mode |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
modes |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
contour flying |
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال |
sortie |
پرواز یک هواپیما یایک پرواز |
runways |
راه پرواز باند پرواز |
runway |
راه پرواز باند پرواز |
sorties |
پرواز یک هواپیما یایک پرواز |
flying status |
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز |
contour flight |
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین |
collision detection |
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند |
birdseed |
غذای پرندگان |
fowler |
شکارچی پرندگان |
air sac |
بادکنک پرندگان |
ornithography |
شرح پرندگان |
ornithic fossils |
سنگوارههای پرندگان |
aviary |
محل پرندگان |
schools |
گروه پرندگان |
birds of prey |
پرندگان شکاری |
school |
گروه پرندگان |
aviaries |
محل پرندگان |
flight test |
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن |
wildfowler |
شکارچی پرندگان ابی |
the proper instinct of birds |
غریزه ویژه پرندگان |
patagium |
پرده پای پرندگان |
flocked |
جمعیت دسته پرندگان |
hard bill |
پرندگان سخت منقار |
flocks |
جمعیت دسته پرندگان |
woodnote |
نغعه پرندگان جنگلی |
flock |
جمعیت دسته پرندگان |
flocking |
جمعیت دسته پرندگان |
MMU |
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است |
CSMA CD |
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود |
nestlings |
بچه پرندگان اشیان گیری |
ani |
پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته |
nestling |
بچه پرندگان اشیان گیری |
small game |
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک |
flyway |
راه هوایی پرندگان مهاجر |
acropodium |
سطح فوقانی پای پرندگان |
oology |
بررسی و جمع اوری تخم پرندگان |
guan |
جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان |
tertial |
مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان |
avifauna |
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه |
upland game |
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات |
loral |
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان |
popinjay shooting |
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی |
glede |
انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان |
small game |
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند |
serinette |
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود |
down |
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود |
longspur |
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا |
companding |
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند |
one a |
یکدیگر |
of one another <adv.> |
از یکدیگر |
from one another <adv.> |
از یکدیگر |
from each other <adv.> |
از یکدیگر |
of each other <adv.> |
از یکدیگر |
one another |
یکدیگر |
interwork |
بر یکدیگر |
each other |
یکدیگر |
Biomimicry |
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره. |
beacon flight |
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج |
inflight phase |
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز |
interconnects |
اتصال به یکدیگر |
to look at each other |
به یکدیگر نگریستن |
peer to each other |
قرین یکدیگر |
simultaneous with each other |
مقارن یکدیگر |
internecine |
کشتار یکدیگر |
cheek by jowl |
پهلوی یکدیگر |
peer to each other |
برابر با یکدیگر |
interconnecting |
اتصال به یکدیگر |
concrescence |
رشد با یکدیگر |
interconnected |
اتصال به یکدیگر |
interconnect |
اتصال به یکدیگر |
combining |
ترکیب با یکدیگر |
coupled |
ترکیب با یکدیگر |
couple |
ترکیب با یکدیگر |
combines |
ترکیب با یکدیگر |
arm in arm |
در دست یکدیگر |
combine |
ترکیب با یکدیگر |
couples |
ترکیب با یکدیگر |
intersecting |
از یکدیگر گذرنده |
interconnected |
با یکدیگر اتصال دادن |
complementary |
تکمیل کننده یکدیگر |
they are well matched |
حریف یکدیگر هستند |
grappling |
گرفتن لباس یکدیگر |
of a piece with each other |
ازسر هم همجنس یکدیگر |
correlative with each other |
لازم و ملزوم یکدیگر |
interconnects |
با یکدیگر اتصال دادن |
to look at each other |
به یکدیگر نگاه کردن |
in tune <idiom> |
با یکدیگر موافق بودن |
abut |
به یکدیگر ضربه زدن |
interconnecting |
با یکدیگر اتصال دادن |
hand in hand |
دست دردست یکدیگر |
abuts |
به یکدیگر ضربه زدن |
telepathy |
ارتباط افکار با یکدیگر |
abutted |
به یکدیگر ضربه زدن |
incompossible |
منافی یکدیگر ناسازگار |
one to one |
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر |
intersplere |
در حوزه یکدیگر امدن |
interconnect |
با یکدیگر اتصال دادن |
one-to-one |
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر |
juxtaposition |
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر |
life line |
طناب اتصال افراد به یکدیگر |
networks |
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر |
adhesion of fibers |
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر |
iteraction |
تاثیر چند چیز بر یکدیگر |
hue |
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر] |
hand-to-hand |
دست بدست یکدیگر مجاور |
take turns <idiom> |
انجام کاری با همکاری یکدیگر |
interaction |
عمل دو چیز روی یکدیگر |
incompatible |
غیر قابل استعمال با یکدیگر |
hand to hand |
دست بدست یکدیگر مجاور |
network |
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر |
The twins look just like each other. |
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند. |
interacting |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
interacted |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
sapphic vice |
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر |
back formation |
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر |
data chaining |
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر |
interfruitful |
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر |
deme |
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر |
interact |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
They shook hand and made up. |
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند |
interacts |
برای عمل کردن روی یکدیگر |
trail |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
trailed |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
trailing |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
trails |
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی |
differentiation |
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر |
grain orientation |
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر |
consolute |
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند |
counterpose |
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن |
dualism |
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر |
interdenominational |
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر |
hue |
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر] |
blade tracking |
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر |
concentric shafts |
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند |
demolition derby |
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر |
laceria |
[نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی] |
triptych |
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند |
track bolt |
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند |
local area network |
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند. |
rictus |
گشادی دهان چاک دهان پرندگان |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
overt collusion |
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر |
neap tide |
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند |
biplane interference |
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند |
microwave hop |
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند |
standstill |
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز |
grade separation |
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند |
yard marker |
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
yard line |
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر |
related <adj.> |
مشابه |
homogeneous |
مشابه |
akin <adj.> |
مشابه |
alike <adj.> |
مشابه |
similar <adj.> |
مشابه |
resembling <adj.> |
مشابه |
quasi |
مشابه |
corresponding |
مشابه |
allo |
مشابه |
analogous |
مشابه |
like <adj.> |
مشابه |
similar |
مشابه |
semblable |
مشابه |
lossy compression |
مشابه 6-23 |
elementary |
مشابه |
breakdown |
مشابه 1352 |
cal |
مشابه 1502 |
breakdowns |
مشابه 1352 |
launching |
مشابه 5747 |
inductions |
مشابه 5128 |
congener |
مشابه متجانس |
launches |
مشابه 5747 |
induction |
مشابه 5128 |
reconfigure |
مشابه 8375 |
launched |
مشابه 5747 |
word |
مشابه 10721 |
launch |
مشابه 5747 |