Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
Other Matches
rookery
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
rookeries
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
jacamar
پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
program line
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
offset knots
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
directories
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
inflight reliability
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
flight coordination
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sortie
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways
راه پرواز باند پرواز
runway
راه پرواز باند پرواز
sorties
پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
birdseed
غذای پرندگان
fowler
شکارچی پرندگان
air sac
بادکنک پرندگان
ornithography
شرح پرندگان
ornithic fossils
سنگوارههای پرندگان
aviary
محل پرندگان
schools
گروه پرندگان
birds of prey
پرندگان شکاری
school
گروه پرندگان
aviaries
محل پرندگان
flight test
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
wildfowler
شکارچی پرندگان ابی
the proper instinct of birds
غریزه ویژه پرندگان
patagium
پرده پای پرندگان
flocked
جمعیت دسته پرندگان
hard bill
پرندگان سخت منقار
flocks
جمعیت دسته پرندگان
woodnote
نغعه پرندگان جنگلی
flock
جمعیت دسته پرندگان
flocking
جمعیت دسته پرندگان
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
nestlings
بچه پرندگان اشیان گیری
ani
پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
nestling
بچه پرندگان اشیان گیری
small game
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
flyway
راه هوایی پرندگان مهاجر
acropodium
سطح فوقانی پای پرندگان
oology
بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
guan
جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان
tertial
مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
loral
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
popinjay shooting
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
glede
انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
small game
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
down
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
longspur
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
one a
یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
one another
یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
each other
یکدیگر
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
beacon flight
پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
inflight phase
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
interconnects
اتصال به یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
peer to each other
قرین یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
abut
به یکدیگر ضربه زدن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand
دست دردست یکدیگر
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
consolute
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
hue
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
demolition derby
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
related
<adj.>
مشابه
homogeneous
مشابه
akin
<adj.>
مشابه
alike
<adj.>
مشابه
similar
<adj.>
مشابه
resembling
<adj.>
مشابه
quasi
مشابه
corresponding
مشابه
allo
مشابه
analogous
مشابه
like
<adj.>
مشابه
similar
مشابه
semblable
مشابه
lossy compression
مشابه 6-23
elementary
مشابه
breakdown
مشابه 1352
cal
مشابه 1502
breakdowns
مشابه 1352
launching
مشابه 5747
inductions
مشابه 5128
congener
مشابه متجانس
launches
مشابه 5747
induction
مشابه 5128
reconfigure
مشابه 8375
launched
مشابه 5747
word
مشابه 10721
launch
مشابه 5747
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com