English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
sail arm پره اسیاب بادی
vane of windmill پره اسیاب بادی
Search result with all words
windmill اسیاب بادی
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills اسیاب بادی
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
Other Matches
air bedding لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
water mill اسیاب
mill race اب اسیاب
milldam سر اسیاب
milling اسیاب
mills اسیاب
millrace اب اسیاب
mill اسیاب
quern اسیاب دستی
millwright اسیاب ساز
grindstones سنگ اسیاب
grinders دندان اسیاب
grinder دندان اسیاب
triturator اسیاب کننده
to grind into flour اسیاب کردن
grindstone سنگ اسیاب
sectorial دندان اسیاب
molar tooth دندان اسیاب
milldam بند اسیاب
flier پره اسیاب
cheek tooth اسیاب کننده
hand mill اسیاب دستی
head race تنوره اسیاب
headrace تنوره اسیاب
jaw tooth دندان اسیاب
ball mill اسیاب ساچمهای
mealmen کارگر اسیاب
mill dam بند اسیاب
mill race جوی اسیاب
gristmill اسیاب غلات
millrace جوی اسیاب
mill wright اسیاب ساز
edge mill اسیاب غلطکی
flyer پره اسیاب
fliers پره اسیاب
molar دندان اسیاب
mills اسیاب کردن
mill اسیاب کردن
flyers پره اسیاب
water mill اسیاب ابی
millstone سنگ اسیاب
millstones سنگ اسیاب
nether millstone سنگ زیرین اسیاب
grinder سنگ رویی اسیاب
grinders سنگ رویی اسیاب
grit اسیاب کردن ازردن
gritting اسیاب کردن ازردن
gritted اسیاب کردن ازردن
mill wheel چرخ یا پره اسیاب
grind اسیاب کردن خردکردن
grist عمل اسیاب کردن
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
mill کارخانه اسیاب کردن
mills کارخانه اسیاب کردن
flume ناودان جوی اسیاب
grinds اسیاب کردن خردکردن
milling عمل اسیاب کردن
stamping mill اسیاب سنگ کوبی
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
paddies برنج اسیاب نکرده
tubercle برامدگی دندان اسیاب
paddy برنج اسیاب نکرده
premolar دندان اسیاب کوچک
grind اسیاب شدن سخت کارکردن
premolar مربوط بدندانهای اسیاب کوچک
grinds اسیاب شدن سخت کارکردن
pneumatic بادی
body shirt بادی
flatuous بادی
blowy بادی
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
crazing mill اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
wind corrosion ساییدگی بادی
wind generator مولد بادی
pneumatic fender دفرای بادی
running sand ماسه بادی
fly ash خاکستر بادی
pneumatic hammer چکش بادی
pneumatic press پرس بادی
pneumatic tools اسبابهای بادی
airguns تفنگ بادی
pneumatic riveting پرچکاری بادی
air rifle تفنگ بادی
wind erosion فرسایش بادی
pop gun تفنگ بادی
air rifles تفنگ بادی
airgun تفنگ بادی
pneumatic tire لاستیک بادی
airgun سلاح بادی
marine sand ماسه بادی
wind current جریان بادی
airguns سلاح بادی
air hammer چکش بادی
lantern چراغ بادی
air pump تلمبهء بادی
quicksand ماسه بادی
air brake ترمز بادی
air operated horn شیپور بادی
air gun تفنگ بادی
air blast transformer مبدل بادی
air bed تشک بادی
aeromotor موتور بادی
pneumatic لاستیک بادی
hurricane lamp چراغ بادی
hurricane lamps چراغ بادی
at first blush در بادی امر
lanterns چراغ بادی
dune sand ماسه بادی
sailboats قایق بادی
air brakes ترمز بادی
sailboat قایق بادی
blow gun تفنگ بادی
blowtube تفنگ بادی
blowgun تفنگ بادی
blow pipe تفنگ بادی
square rigger نوعی کشتی بادی
self moved دارای حرکت بادی
reed الت موسیقی بادی
sailed مسافرت با قایق بادی
schooners نوعی قایق بادی
popgun تفنگ بادی بچگانه
sailings مسافرت با قایق بادی
sailings شراع کشتی بادی
riveting hammer چکش بادی پرچ
schooner نوعی قایق بادی
sailing قایقرانی با قایق بادی
air operated pendulum type screen wiper بادامک پاندولی بادی
sailed شراع کشتی بادی
chipping hammer چکش بادی اهنبر
auxiliary sailing vessel کشتی بادی موتوردار
chipping hammer چکش بادی اهن بر
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
euphonium یکجورالت موسیقی بادی
wind instrument الات موسیقی بادی
wind instruments الات موسیقی بادی
sail شراع کشتی بادی
eolation سنگ فرسایی بادی
sail مسافرت با قایق بادی
fresh breeze بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
quartering بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
yaghtman's anchor لنگر قایقهای بادی کوچک
to go for a sail با کشتی بادی سفریاگردش کردن
an off shore wind بادی که از سوی دریا بوزد
ophicleide یکجور ساز بادی برنجین
peabody picture vocabulary test ازمون واژگان مصور پی بادی
fugue نوعی الت بادی موسیقی
balloon tire لاستیک بادی عاج دار
saxophones نوعی الت موسیقی بادی
saxophone نوعی الت موسیقی بادی
primafacie در بادی امر قابل قبول
reed organ یکنوع الت موسیقی بادی
fugues نوعی الت بادی موسیقی
to sail [for] با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
woodwind موسیقی برای سازهای بادی چوبی
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
meter rule مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
aeolian harp آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
zinjanthropus شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
fresh gale بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chute سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
fishtail wind بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
english horn نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
mills نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill نورد کردن فرز کردن اسیاب
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com