English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
answer pennant پرچم جواب
Other Matches
flags پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
halyard ریسمان پرچم طناب پرچم
field colors پرچم رزمی پرچم یکانی
irresponsive جواب ندهنده بی جواب
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
repost جواب
comebacks جواب
comeback جواب
whyŠthere is the answer در سر جواب
in reply to در جواب
resolvent جواب
recalcitrancy جواب رد
irreprovable بی جواب
counterplea جواب رد
ripostes جواب
riposting جواب
rejoinder جواب
response جواب
responses جواب
recalcitrance جواب رد
replied جواب
replies جواب
reply جواب
replying جواب
riposte جواب
antiphony جواب
riposted جواب
rejoinders جواب
responded جواب دادن
responsory جواب جماعت
answerable جواب دار
irrefragably بطور بی جواب
an abrupt answer جواب تند
question answer سئوال- جواب
reply paid /RP/ [reply prepaid] جواب قبول
recitative جواب دادن
answering : جواب پاسخ
responds جواب دادن
counter memorial جواب یادداشت
nope جواب منفی
brusque پیش جواب
respond جواب دادن
answers : جواب پاسخ
answer mode حالت جواب
undertakers جواب گو مسئول
undertaker جواب گو مسئول
auto answer خود جواب
unanswerable جواب ناپذیر
reply paid جواب قبول
favourable جواب مساعد
to make a response جواب دادن
The wrong answer. جواب غلط
voice response جواب صوتی
A correct answer. جواب صحیح
A straightforward answer. جواب سر راست
interlocutor جواب دهنده
interlocutors جواب دهنده
answer : جواب پاسخ
to give the mitten جواب کردن
answered : جواب پاسخ
undertaking جواب گو مسئول
snip snap جواب زیرکانه
response position مکان جواب
send away جواب دادن
toss off <idiom> حاضر جواب
have it <idiom> به جواب رسیدن
to meet [به نیازی] جواب دادن
replying جواب شفاهی دفاعیه
retort جواب متقابل دادن
rebut جواب متقابل دادن
replies جواب شفاهی دفاعیه
sallies جواب سریع و زیرکانه
Touché! خوب جواب دادی!
rebutting جواب متقابل دادن
sally جواب سریع و زیرکانه
rebutted جواب متقابل دادن
rebuts جواب متقابل دادن
replied جواب شفاهی دفاعیه
to comply [with] [به نیازی] جواب دادن
reply جواب شفاهی دفاعیه
retort جواب متقابل تلافی
to return a greeting جواب سلام دادن
unansweable بی جواب تکذیب ناپذیر
unique solution جواب منحصر بفرد
In response (reply) to your letter. در جواب نامه تان
To dismiss(sack,discharge)someone. کسی را جواب کردن
A crushing reply(retort). جواب دندان شکن
He answered nothing. اصلا جواب نداد
flea in one's ear <idiom> جواب دندان شکن
out in left field <idiom> از جواب صحیح دورشدن
telephone responder جواب دهنده تلفن
sockdologer اتمام حجت جواب
sockdolager اتمام حجت جواب
retorts جواب متقابل دادن
retorts جواب متقابل تلافی
to accommodate [به نیازی] جواب دادن
corespondent مسئول جواب گویی
have her cable لنگر جواب دادن
counterbid جواب خریداربه فروشنده
counterclaim جواب به ادعای شاکی
talk back <idiom> بی ادبانه جواب دادن
answer جواب احتیاج را دادن
answered جواب احتیاج را دادن
answers جواب احتیاج را دادن
answering جواب احتیاج را دادن
repartee جواب شوخی امیز
answer جواب دادن از عهده برامدن
replied پاسخ دادن جواب کتبی
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
Why don't you answer? چرا جواب نمی دهید؟
A logical remark has no answer. <proverb> یرف یساب جواب ندارد .
replies پاسخ دادن جواب کتبی
improvisator بدیهه ساز حاضر جواب
reply پاسخ دادن جواب کتبی
replying پاسخ دادن جواب کتبی
bite the hand that feeds you <idiom> جواب خوبی را با بدی دادن
He was pressed for pressed for ad answer . به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
To take the salute. جواب سلام ( نظامی ) رادادن
Answer me this question. جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
antiphony انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
refutatory تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutative تکذیب کننده متضمن جواب رد
He didnt return (acknowledge) my greetings. جواب سلام مرا نداد
meet some one's objections به ایرادات کسی جواب دادن
answers جواب دادن از عهده برامدن
answering جواب دادن از عهده برامدن
answered جواب دادن از عهده برامدن
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
To answer back. جواب دادن ( یکی بدو کردن )
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
countered جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
countering جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
responsor دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
the answer is right under your nose <idiom> جواب مثل روز روشن است
This does not satisfy me. این جواب مرا قانع نمی کند
banner پرچم
ensigns پرچم
anandrous بی پرچم
oriflamme پرچم
banners پرچم
stamens پرچم
blazon پرچم
ensign پرچم
stamen پرچم
color پرچم
vexillum پرچم
whiff پرچم
flag پرچم
stamina پرچم
flags پرچم
flag bridge پل پرچم
emblazonry پرچم
antiphon سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
flag hoist مخابره با پرچم
flag guard نگهبان پرچم
national flag پرچم ملی
flag guard گارد پرچم
field colours پرچم کوچک
flag byte لقمه پرچم
field colours پرچم نظامی
flag bag کیف پرچم
mast high پرچم افراشته
incomplete flower جام پرچم
flag git ذره پرچم
linesman flag پرچم خط نگهدار
numeral flag پرچم شمارهای
house flag پرچم شرکت
flag wagging پرچم جنبانی
flagtruce پرچم سفید
garrison flag پرچم پادگانی
gonfalonier برنده پرچم
guide flag پرچم راهنما
guide flag پرچم هادی
lanyard طناب پرچم
guiden پرچم کوچک
flag pole میله پرچم
guidon پرچم کوچک
guidon پرچم دار
flag officer افسر پرچم
halliard طناب پرچم
halyard طناب پرچم
flagman پرچم دار
penon پرچم دم چلچلهای
flag day روز پرچم
flags پرچم مخابره
flag پرچم مخابره
sleeves پرچم بادنما
sleeve پرچم بادنما
Stars and Stripes پرچم امریکا
Vexillology علم پرچم ها
carried روپوش پرچم
zero flag پرچم صفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com