Dictiornary-Farsi | پر احترام ابرومند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 147 (8 milliseconds)

English	Persian
respectful	پر احترام ابرومند


Other Matches

smugness	ابرومند
respectable	ابرومند
honourable	ابرومند
smug	ابرومند
smugly	ابرومند
responsible	ابرومند
creditable	محترم و ابرومند
honorable	بزرگوار ابرومند
curtsy	احترام
curtsies	احترام
disrespectable	بی احترام
curtsied	احترام
curtseying	احترام
curtsey	احترام
worshipless	بی احترام
curtsying	احترام
reverentially	با احترام
ennoblement	احترام
honor	احترام
tributes	احترام
tribute	احترام
reverently	با احترام
honourableness	احترام
respectfulness	احترام
reverence	احترام
obeisances	احترام
obeisance	احترام
regards	احترام
greeting	احترام
revered	احترام
greetings	احترام
regarded	احترام
revere	احترام
respectability	احترام
regard	احترام
revering	احترام
reveres	احترام
to hold in respect	احترام کردن
honor	احترام کردن به
homage	ادای احترام
hold in respect	احترام گذاشتن به
hand salute	احترام با دست
guard of honor	گارد احترام
saluting	احترام گذاشتن
in deference to	به پاس احترام
look up to <idiom>	احترام گذاشتن به
As a mark of respect ( esteem) .	بعلامت احترام
worshipful	شایسته احترام
venerator	احترام کننده
venerableness	احترام ارجمندی
venerability	احترام ارجمندی
to the color	شیپور احترام
to look up	احترام گذرادن
to hold in respect	احترام گزاردن به
self respect	احترام بخود
self esteem	احترام بنفس
piping the side	احترام با سوت
saluting	احترام نظامی
veneration	احترام نیایش
respects	مراجعه احترام
deferential	از روی احترام
honored	احترام کردن به
deference	تمکین احترام
greeting	احترام کننده
irrespective	احترام نگذار
respect	احترام گذاشتن به
honoured	احترام کردن به
respect	مراجعه احترام
greetings	احترام کننده
honouring	احترام کردن به
honours	احترام کردن به
respectable	قابل احترام
honour	احترام کردن به
respects	احترام گذاشتن به
honors	احترام کردن به
reverence	احترام گذاردن
salute	احترام نظامی
salutes	احترام گذاشتن
salutes	احترام نظامی
honoring	احترام کردن به
saluted	احترام گذاشتن
saluted	احترام نظامی
irreverence	عدم احترام
salute	احترام گذاشتن
In deference to public opinion.	به احترام افکار عمومی
violates	هتک احترام کردن
revere	احترام گذارندن حرمت
violated	هتک احترام کردن
revering	احترام گذارندن حرمت
reveres	احترام گذارندن حرمت
respect [for somebody or something]	احترام [به کسی یا چیزی]
revered	احترام گذارندن حرمت
esteemed	فرد مورد احترام
violate	هتک احترام کردن
venerate	ستایش و احترام کردن
to do homage	ادای احترام کردن
interment flag	پرچم احترام شهدا
honorable	لایق احترام شرافتمندانه
respects	احترام محترم شمردن
to the color	شیپور احترام پرچم
to pay homage	ادای احترام کردن
to render homage	ادای احترام کردن
estimably	بطور قابل احترام
national salute	احترام به پرچم ملی
officer of the guard	افسر گارد احترام
venerated	ستایش و احترام کردن
to do make or pay obeisance to	بکسی احترام گزاردن
venerable	قابل احترام ارجمند
respect	احترام محترم شمردن
venerates	ستایش و احترام کردن
venerating	ستایش و احترام کردن
respectfulness	رعایت احترام وادب
pipe the side	تجمع گارد احترام
a person of high standing	آدمی بالا مقام [پر احترام]
defers	تسلیم شدن احترام گذاردن
deferring	تسلیم شدن احترام گذاردن
defer	تسلیم شدن احترام گذاردن
to pay homage to somebody	به کسی ادای احترام کردن
to do homage to somebody	به کسی ادای احترام کردن
to render homage to somebody	به کسی ادای احترام کردن
pipe the side	فرمان تجمع گارد احترام
time honored	مورد احترام بعلت قدمت
side honors	مراسم ادای احترام در میزپاس
side boy	گارد احترام میز پاس
stand in awe of <idiom>	احترام قائل شدن برای
irreverend	ناشایسته برای احترام گذاری
You must have respect for your promises.	باید بقول خودتان احترام بگذارید
Ferdowsi is held in the greatest respect.	فردوسی مورد احترام فراوان است
to hold somebody in esteem	برای کسی احترام قائل شدن
national salute	شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
One must uphold ones dignity.	احترام هر کسی دست خودش است
gun salute	سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
minute gun	توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
complimentary mourning	جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
attention to port	احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
salvoes	شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo	شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ]	کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
unesco (= united nations educational	ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
color salute	سلام پرچم احترام به پرچم
rifle salute	احترام با تفنگ سلام با تفنگ
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
saluted	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salute	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes	احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن