Dictiornary-Farsi | پزشک متخصص زایمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (8 milliseconds)

English	Persian
obstetrician	پزشک متخصص زایمان
obstetricians	پزشک متخصص زایمان


Other Matches

obstetricians	متخصص زایمان قابله
obstetrician	متخصص زایمان قابله
pediatrician	پزشک متخصص اطفال
anesthetist	پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
accoucheur	پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
fireworker	متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians	متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
farrows	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrow	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowed	زایمان بچه خوک زایمان خوک
farrowing	زایمان بچه خوک زایمان خوک
radiologists	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist	متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
parturition	زایمان
childbirth	زایمان
down lying	زایمان
lying-in	زایمان
accouchement	زایمان
childbed	بستر زایمان
confinement	زایمان بستری
lucina	الهه زایمان
labored	درد زایمان
labors	درد زایمان
labour	درد زایمان
labor pain	درد زایمان
labor	درد زایمان
in labour	در حال زایمان
in child birth	درحال زایمان
maternity	وابسته به زایمان
throe	زایمان رنج
natural childbirth	زایمان طبیعی
travail	درد زایمان
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
lie-in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
lie in	در بستر زایمان بودن ارزیدن
lying in	دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
tocology	علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
tokology	علم مامایی مبحث زایمان ومامایی
milk leg	ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
cesarean	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
puerperium	مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
master physician	سر پزشک
aesculapian	پزشک
practitioners	پزشک
practitioner	پزشک
physician	پزشک
interne	پزشک
medic	پزشک
physicians	پزشک
medical man	پزشک
medical officer	سر پزشک
chiropodist	پزشک پا
chiropodists	پزشک پا
medical officer	پزشک
docs	پزشک
doc	پزشک
general practitioner	پزشک عمومی
surgeon general	پزشک ارشد
doctors	پزشک دکتر
doctor	پزشک دکتر
doctored	پزشک دکتر
doctoring	پزشک دکتر
certificate of a doctor	گواهی پزشک
alienist	پزشک دیوانگان
mad doctor	پزشک دیوانگان
medical examiner	پزشک قانونی
ophthalmologist	چشم پزشک
medicine man	پزشک قبیله
medico	پزشک طبیب
medico legal examiner	پزشک قانونی
neuropathist	پزشک اعصاب
physician in attendance	پزشک معالج
a fake doctor	پزشک قلابی
aurist	پزشک گوش
doctor-to-be	پزشک آینده
doctor to the company	پزشک شرکت
house physician	پزشک مقیم
psychopathist	پزشک دیوانگان
oculist	چشم پزشک
farrier	دام پزشک
practitioners	دندان پزشک
practitioner	دام پزشک
family doctors	پزشک خانواده
practitioners	دام پزشک
farriers	دام پزشک
practitioner	دندان پزشک
family doctor	پزشک خانواده
surgeon	پزشک جراح
oculists	چشم پزشک
surgeons	پزشک جراح
iatrogenic illness	بیماری پزشک زاد
physician in ordinary	پزشک رسمی یا همیشگی
lay analyst	روانکاو غیر پزشک
internist	پزشک امراض داخلی
general practitioner	پزشک بیماریهای عمومی
extern	کمک پزشک روزانه
syrinx	استاخ پزشک ایطالیایی
practician	پزشک دست در کار
psychiater	پزشک ناخوشی دماغی
to take medical advice	با پزشک مشورت کردن
medicaster	پزشک زبان باز
esculapian	وابسته به دارگونه طب پزشک
neuropsychiatrist	پزشک اعصاب و روان
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
eustachian	پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
flight surgeon	افسر پزشک نیروی هوایی
interns	انترن پزشک مقیم بیمارستان
first year resident [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
intern [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
intern	انترن پزشک مقیم بیمارستان
Call a doctor quickly.	فورا پزشک خبر کنید.
interning	انترن پزشک مقیم بیمارستان
He's not suited for a doctor.	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill]	قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
attendance of a doctor	حضور پزشک روی رینگ بوکس
stillborn	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths	زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
surgeon general	رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
residency	اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
take medical a	به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .	حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
unless otherwise prescibed [by the doctor]	مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
veterinarians	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarian	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
specialist	متخصص
specialists	متخصص
stylist	متخصص مد
experts	متخصص
stylists	متخصص مد
osteopathist	متخصص
au fait	متخصص
rhinologist	متخصص
adhoc	متخصص
geriatrist	متخصص
expert	متخصص
geriatrician	متخصص
skilled	متخصص
expert	متخصص کارشناس
pomologist	متخصص میوه
e. advice	نظر متخصص
specialist engineering	مهندس متخصص
ophlhalmologist	متخصص چشم
skilled workers	کارگران متخصص
anaesthetist	متخصص بیهوشی
outrebound	متخصص ریباند
theologian	متخصص الهیات
theolog	متخصص الهیات
skilled witness	شاهد متخصص
hygienist	متخصص بهداشت
gas man	متخصص گاز
hygeist	متخصص بهداشت
financial e.	متخصص مالی
media specialist	متخصص رسانه ها
hydrologist	متخصص اب شناسی
experts	متخصص کارشناس
hydropathist	متخصص اب درمانی
theologians	متخصص الهیات
technician	متخصص فنی
technician	متخصص تکنیسین
technicians	متخصص فنی
technicians	متخصص تکنیسین
financier	متخصص مالی
financiers	متخصص مالی
toxicologist	متخصص زهرشناسی
electrician	متخصص برق
actuaries	متخصص بیمه
actuary	متخصص بیمه
economists	متخصص اقتصاد
proficient	حاذق متخصص
electricians	متخصص برق
cost accountant	متخصص ارزیابی
journeymen	کارگر متخصص
cambist	متخصص ارز
ceramicist	متخصص سفالگری
ceramist	متخصص سفالگری
climatologist	متخصص اب وهوا
computer professional	متخصص کامپیوتر
computer specialist	متخصص کامپیوتر
neurologist	متخصص اعصاب
aurist	متخصص گوش
economist	متخصص اقتصاد
geophysicists	متخصص ژئوفیزیک
clinician	متخصص بالینی
clinicians	متخصص بالینی
geophysicist	متخصص ژئوفیزیک
journeyman	کارگر متخصص
skilled	متخصص تخصصی
artillerist	متخصص توپخانه
algebraist	متخصص جبرومقابله
an expert accountant	حسابدار متخصص
neuropathist	متخصص ناخوشیهای عصبانی