Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (4 milliseconds)
English
Persian
adjustable gib
پشت بند قابل تنظیم
Search result with all words
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
adjustable
قابل تنظیم
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
adjustable lever
اهرم قابل تنظیم
adjustable stabilizer
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
kaplan pump
نوعی پمپ پروانهای که پرههای چرخ کن قابل تنظیم است
pantograph
دستگاه رسام قابل تنظیم
soft tooling
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
variable speed gear drive
گیربکس قابل تنظیم
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
adjustable antenna
آنتن قابل تنظیم
adjustable buckle
سگک قابل تنظیم
adjustable catch
دستگیره قابل تنظیم
adjustable channel
مجرای قابل تنظیم
adjustable clamp
گیره قابل تنظیم
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
adjustable waist tab
نوار دور کمر قابل تنظیم
fluid adjustment screw
پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
adjustable stop
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
Other Matches
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
sensible
قابل درک قابل رویت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
calibration
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
adjustments
تنظیم
set out
تنظیم
regularization
تنظیم
alignments
تنظیم
spreading
تنظیم
timing
تنظیم
formulation
تنظیم
alignment
تنظیم
regulation
تنظیم
adjustment
تنظیم
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
setting ring
حلقه تنظیم
regularizer
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
corrector
تنظیم کننده
fine adjustment
تنظیم فریف
pilot valve
سوپاپ تنظیم
speed adjustment
تنظیم سرعت
conduction
هدایت تنظیم
framer
تنظیم کننده
frame
تنظیم کردن
focusing control
تنظیم تمرکز
redact
تنظیم کردن
spark setting
تنظیم جرقه
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
jack screw
پیچ تنظیم
fine adjustment
تنظیم دقیق
regulate
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
fine setting
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم میکرومتری
attends
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
rocker gear
تنظیم جاروبک
set screw
پیچ تنظیم
set the watch
تنظیم نگهبانی
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
set up
تنظیم کردن
frequency tuning
تنظیم فرکانس
expanded contrast
تنظیم کنتراست
attend
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
formulate
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
depth adjustment
تنظیم عمیق
regiments
تنظیم کردن
hand regulation
تنظیم با دست
to make out
تنظیم کردن
to put in to shape
تنظیم کردن
check valve
شیر تنظیم
levelling screw
پیچ تنظیم
lay down
تنظیم کردن
adjustable
تنظیم پذیر
check gate
دریچه تنظیم
cascade control
تنظیم زنجیری
initial adjustment
تنظیم صفر
line regulator
تنظیم کننده
pressure regulator
شیر تنظیم
vertical adjustment
تنظیم عمودی
adjusts
تنظیم کردن
adjusting point
نقطه تنظیم
timing
تنظیم وقت
adjustment of fire
تنظیم تیر
purity adjustment
تنظیم خلوص
adjustment of rools
تنظیم غلطک
vertical justification
تنظیم عمودی
to draw out
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
air adjustment
تنظیم هوا
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cam type regulation
تنظیم بادامکی
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
caliper setting
تنظیم پرگار
check
دریچه تنظیم
range calibration
تنظیم مسافت
checked
دریچه تنظیم
automatic regulation
تنظیم خودکار
checks
دریچه تنظیم
body alinement
تنظیم بدن
range of adjustment
ناحیه تنظیم
thermoregulation
تنظیم حرارت
trigger control
تنظیم با ماشه
tunable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
range adjustment
تنظیم مسافت
inductive tuning
تنظیم القائی
arrangement
ترتیب تنظیم
arrangements
ترتیب تنظیم
indicement
تنظیم ادعانامه
tune
تنظیم کردن
tunes
تنظیم کردن
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
range adjustment
تنظیم برد
tuneable
تنظیم پذیر
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
thermoregulation
تنظیم دمایی
regulating switch
کلید تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
regulating valve
سوپاپ تنظیم
regulation
پهنه تنظیم
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
family planning
تنظیم خانواده
lineup
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
regulators
تنظیم کننده
indictment
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم کیفرخواست
indictments
تنظیم ادعانامه
alignment
صف بندی تنظیم
stup string
رشته تنظیم
alignment
تنظیم انطباق
indictment
تنظیم کیفرخواست
will adjust
تنظیم می کنم
alignments
صف بندی تنظیم
alignments
تنظیم انطباق
adjustment
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
adjusability
قابلیت تنظیم
calibrates
تنظیم کردن
variability
قابلیت تنظیم
to draw up
تنظیم کردن
pressure adjustment
تنظیم فشار
calibrated
تنظیم کردن
calibrate
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
regiment
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم کردن
preset
پیش تنظیم
calibrating
تنظیم کردن
regulable
تنظیم پذیر
till control
تنظیم با تغییر اوج
framing control
پیچ تنظیم تصویر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com