Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
deburr
پلیسه گیری کردن
Other Matches
pleated
پلیسه دار
deburr
پلیسه گرفتن
plisse
طرح پارچه برجسته چین خورده چین پلیسه
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
decoppering
مس گیری کردن
ensue
پی گیری کردن
ensued
پی گیری کردن
follow up
پی گیری کردن
ensues
پی گیری کردن
emending
غلط گیری کردن
prevents
پیش گیری کردن
crack down on
<idiom>
سخت گیری کردن
intercepting
جلو گیری کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
intercepts
جلو گیری کردن
preventing
پیش گیری کردن
refuels
سوخت گیری کردن
emended
غلط گیری کردن
emend
غلط گیری کردن
prevent
پیش گیری کردن
prevented
پیش گیری کردن
tup
جفت گیری کردن
intercepted
جلو گیری کردن
hold aloof
کناره گیری کردن
cavil
خرده گیری کردن
cavils
خرده گیری کردن
refuel
سوخت گیری کردن
caulk
بتونه گیری کردن
To remove the stains .
لکه گیری کردن
cavilled
خرده گیری کردن
to take measures
اندازه گیری کردن
caviling
خرده گیری کردن
fussiness
ایراد گیری کردن
refueled
سوخت گیری کردن
factorize
فاکتور گیری کردن
precluding
پیش گیری کردن
precludes
پیش گیری کردن
precluded
پیش گیری کردن
preclude
پیش گیری کردن
throw up
کناره گیری کردن از
refuelled
سوخت گیری کردن
refueling
سوخت گیری کردن
to split hairs
نکته گیری کردن
caviled
خرده گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
intercept
جلو گیری کردن
dry-cleans
لکه گیری کردن
dry-cleaning
لکه گیری کردن
retire
کناره گیری کردن
fuel
سوخت گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
secede
کناره گیری کردن
fueled
سوخت گیری کردن
petrol
بنزین گیری کردن
seceded
کناره گیری کردن
shell
سبوس گیری کردن
secedes
کناره گیری کردن
seceding
کناره گیری کردن
point
هدف گیری کردن
emendate
غلط گیری کردن
proofreads
غلط گیری کردن
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
targets
هدف گیری کردن
proofreading
غلط گیری کردن
decarbonate
کاربن گیری کردن
targeting
هدف گیری کردن
targeted
هدف گیری کردن
shelling
سبوس گیری کردن
proofread
غلط گیری کردن
shells
سبوس گیری کردن
target
هدف گیری کردن
targetted
هدف گیری کردن
targetting
هدف گیری کردن
fuelling
سوخت گیری کردن
dry cleanse
لکه گیری کردن
dry-clean
لکه گیری کردن
decarbonize
کاربن گیری کردن
measure
اندازه گیری کردن
dry-cleaned
لکه گیری کردن
to seclude oneself
کناره گیری کردن
fuels
سوخت گیری کردن
fuelled
سوخت گیری کردن
ranging
قلق گیری کردن
desalt
نمک گیری کردن از
over refine
زیادنکته گیری کردن
emends
غلط گیری کردن
fuel
تقویت سوخت گیری کردن
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
fuelling
تقویت سوخت گیری کردن
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
fuelled
تقویت سوخت گیری کردن
fueled
تقویت سوخت گیری کردن
hypercriticize
زیاده خرده گیری کردن
fuels
تقویت سوخت گیری کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
fusses
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
take something to heart
<idiom>
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
carp
از روی خرده گیری صحبت کردن
meter
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
mate
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
take something into account
<idiom>
بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
fussing
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
meters
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
mates
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
metre
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
dispart
تقسیم شدن هدف گیری کردن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
fuss
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
metres
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
interceded
میانجی شدن میانه گیری کردن
aim
قصد داشتن هدف گیری کردن
interceding
میانجی شدن میانه گیری کردن
aimed
قصد داشتن هدف گیری کردن
intercede
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
میانجی شدن میانه گیری کردن
aims
قصد داشتن هدف گیری کردن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
outbreed
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
to correct yhe press
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
zeroes
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
zero
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
ranges
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
scorification
کف گیری
bias
سو گیری
recature
پس گیری
exorcisms
جن گیری
exorcism
جن گیری
luting
گل گیری
lutation
گل گیری
monogyny
یک زن گیری
skimmed
کف گیری
retractaion
پس گیری
skims
کف گیری
skim
کف گیری
recaptures
پس گیری
biases
سو گیری
resumption
از سر گیری
recapturing
پس گیری
catch
بل گیری
recaptured
پس گیری
recapture
پس گیری
dewatering
اب گیری
sewed up
<idiom>
تصمیم گیری
creels
تورماهی گیری
surveys
نمونه گیری
bailment
امانت گیری
backing up
پشتیبان گیری
implantation
لانه گیری
impressmeat
باز گیری
creel
تورماهی گیری
inarm
در بغل گیری
decision making
تصمیم گیری
biases
سمت گیری
formation
شکل گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com