English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
bridge پل فرماندهی کشتی
bridged پل فرماندهی کشتی
bridges پل فرماندهی کشتی
Search result with all words
guide کشتی فرماندهی عملیات
guided کشتی فرماندهی عملیات
guides کشتی فرماندهی عملیات
Other Matches
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
centre castle پل فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
leadership فرماندهی
strategy فن فرماندهی
executive branch فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
wheelhouse پل فرماندهی
command فرماندهی
commandership فرماندهی
commands فرماندهی
conning tower پل فرماندهی
commanded فرماندهی
commandantship فرماندهی
bridges پل فرماندهی
bridged پل فرماندهی
bridge پل فرماندهی
strategies فن فرماندهی
flagship ناو فرماندهی
command post پست فرماندهی
flagships ناو فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
command posts پست فرماندهی
command posts پاسگاه فرماندهی
high command فرماندهی عالی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
support command فرماندهی پشتیبانی
unified command فرماندهی متحد
oldman مقام فرماندهی
area command فرماندهی منطقه
head quarters مرکز فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
base command فرماندهی پایگاه
air command فرماندهی هوایی
tactical command ship ناو فرماندهی
supreme فرماندهی عالی
headquarters مرکز فرماندهی
administrative command فرماندهی اداری
joint command فرماندهی مشترک
headquarters قرارگاه فرماندهی
lead a unit فرماندهی کردن
logistical command فرماندهی لجستیکی
flag ship ناو سر فرماندهی
commander's estimate براورد فرماندهی
command group گروه فرماندهی
command سرکردگی فرماندهی
commanded سرکردگی فرماندهی
command mode حالت فرماندهی
commands سرکردگی فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
command net شبکه فرماندهی
commander's call در اختیار فرماندهی
command channels ردههای فرماندهی
command and control کنترل و فرماندهی
combined command فرماندهی مرکب
scheme of command طرح فرماندهی
commodity command فرماندهی اماد
continuity of command مداومت فرماندهی
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
command language زبان فرماندهی
commandery محل فرماندهی
commandery مقام فرماندهی
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
kommandatura مرکز فرماندهی نظامی
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
type command فرماندهی ناو گروه
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
command liaison افسر رابط فرماندهی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
air command فرماندهی نیروی هوایی
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
unified یکپارچه فرماندهی متحد
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر
cupola برجک فرماندهی تانک
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
forward command post پست فرماندهی جلو
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
cupolas برجک فرماندهی تانک
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
officers افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
ships کشتی
ship کشتی
ark کشتی
puppis کشتی دم
wrestling کشتی
on board a ship در کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
ship haven یک کش کشتی
hulks کشتی
vessels کشتی
hulk کشتی
boarded کشتی
on shipboard در کشتی
on the sea در کشتی
flat پل کشتی
vessel کشتی
flattest پل کشتی
on the water در کشتی
board کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
decks پل کشتی
decked پل کشتی
foreship سر کشتی
deck پل کشتی
bottom کشتی
bottoms کشتی
argo کشتی
afloat در کشتی
by water با کشتی
bilge اب ته کشتی
collier کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com