Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
Other Matches
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
lam
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lams
فرار کردن گریختن فرار
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
volatile
فرار
loup
فرار
subtile
فرار
scape
فرار
mercurial
فرار
drive
فرار گل زن
drives
فرار گل زن
bridge escape
فرار از پل
breakaway
فرار
leg bail
فرار
escapement
فرار
transgressor
فرار و
evasive
فرار
escaped
فرار
escape
فرار
escapes
فرار
escaping
فرار
to take flight
فرار
defection
فرار
escaped
گریز فرار
flyaway
فرار فراری
hot money
پول فرار
escapologist
اهل فرار
escapes
فرار کردن
postern
راه فرار
fugitive
ناپایدار فرار
fugitives
ناپایدار فرار
escape
گریز فرار
escapes
فرار از خاک
escapes
گریز فرار
getaways
گریز فرار
getaway
گریز فرار
escaped
فرار کردن
escapism
فلسفه فرار
escape
فرار کردن
luft
خانه فرار
escapologists
اهل فرار
guy
فرار گریز
guys
فرار گریز
escape
فرار از خاک
loup
فرار کردن
scudding
فرار از باد
nonvolatile
غیر فرار
escaped
فرار از خاک
absconded
فرار کردن
absconding
فرار کردن
flees
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
flee
فرار کردن
absconds
فرار کردن
escapable
فرار کردنی
escape hatch
دریچه فرار
I made good my escape .
موفق به فرار شد
centrifugal
فرار از مرکز
scarper
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
get away
<idiom>
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
capital flight
فرار سرمایه
abscond
فرار کردن
escape mechanism
وسیله فرار
escape trunk
دهلیز فرار
flight of capital
فرار سرمایه
fugitively
بطور فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
desertion
فرار از خدمت
desertion
فرار بیوفایی
get away
فرار برو
escaping
فرار از خاک
fled
فرار کرده
escaping
گریز فرار
escape velocity
سرعت فرار
escaping
فرار کردن
to run away
فرار کردن
skedaddle
فرار کردن
volatile file
فایل فرار
skip of the mat
فرار از تشک
volatile storage
انباره فرار
volatile storage
حافظه فرار
jailbreak
فرار از زندان
jailbreaks
فرار از زندان
volatility product
فراورده فرار
trailing edge
لبه فرار
scape of molecules
فرار ملکول ها
brain drain
فرار مغزها
to run off
فرار کردن
to run away
فرار کردن
scape
فرار کردن
volatile compound
ترکیب فرار
volatile file
پرونده فرار
scape
وسیله فرار
volatile memory
حافظه فرار
to elope
فرار کردن
bolt-holes
راه فرار
bolt-hole
راه فرار
tax evasion
فرار از مالیات
volatility product
محصول فرار
eloped
گریختن فرار کردن
eloped
فرار کردن با معشوق
elope
گریختن فرار کردن
bleed
فرار کردن یک سیال
To beak jail .
از زندان فرار کردن
elope
فرار کردن با معشوق
bleeds
فرار کردن یک سیال
shoo
باکیش فرار دادن
fly
گریختن از فرار کردن از
shoos
باکیش فرار دادن
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
shooing
باکیش فرار دادن
eloping
گریختن فرار کردن
eloping
فرار کردن با معشوق
shooed
باکیش فرار دادن
elopes
گریختن فرار کردن
elopes
فرار کردن با معشوق
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
flight square
خانه فرار شطرنج
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
blockages
راه فرار را بستن
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
breach of prison
جرم فرار از زندان
blockage
راه فرار را بستن
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
skirl
بسرعت باد فرار کردن
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com