English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
Other Matches
shelterer پناه دهنده
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
blind پناه
guarding پناه
opens بی پناه
defenceless بی پناه
opened بی پناه
open بی پناه
guard پناه
guards پناه
blinds پناه
safeguards پناه
safeguarding پناه
bulwark پناه
bulwarks پناه
safeguarded پناه
safeguard پناه
erfuge پناه
grith پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
harbourless بی پناه
harbourage پناه
refuge پناه
guardless بی پناه
refuges پناه
fenceless بی پناه
sconce پناه
coverture پناه
defenseless بی پناه
shelterless بی پناه
blinded پناه
exposed بی پناه
harbors پناه بردن
cestus مشت پناه
harboring پناه بردن
harboring پناه دادن
hand rail جان پناه
harbour پناه دادن
turrets جان پناه
harbouring پناه دادن
harbouring پناه بردن
harboured پناه دادن
harbours پناه دادن
awnings پناه پناهگاه
awning پناه پناهگاه
harbours پناه بردن
harboured پناه بردن
harbour پناه بردن
turret جان پناه
harbored پناه بردن
embower پناه دادن
traversed جان پناه
lee side سمت پناه
traverses جان پناه
traversing جان پناه
exposes بی پناه گذاشتن
expose بی پناه گذاشتن
erfuge پناه گاه
mantelet جان پناه
traverse جان پناه
defilade جان پناه
harbor پناه بردن
ear tab گوش پناه
ear cap گوش پناه
fire in the hole به جان پناه
dismounted defilade جان پناه
gorget گلو پناه
guard rail جان پناه
harbor پناه دادن
quarter پناه بردن به
ambush پناه گاه
ambushes پناه گاه
sheltering جان پناه
sheltering پناه دادن
bunkers جان پناه
bunker جان پناه
shelters جان پناه
shelters پناه دادن
trench جان پناه
trenches جان پناه
ambushing پناه گاه
shelter جان پناه
shelter پناه دادن
sheltered جان پناه
sheltered پناه دادن
ambushed پناه گاه
harbored پناه دادن
parapet جان پناه
Good grief! پناه برخدا !
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
parapets جان پناه
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
exposing بی پناه گذاشتن
harbors پناه دادن
pis aller اخرین پناه چاره
ensconces پوشاندن پناه دادن
ensconcing پوشاندن پناه دادن
approach parapets جان پناه دیوار
lee سمت پناه دار
shelters پناه گرفتن سرپناه
shelter پناه گرفتن سرپناه
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
shelter پناهگاه پناه بردن
shelters پناهگاه پناه بردن
ensconced پوشاندن پناه دادن
sheltered پناهگاه پناه بردن
lodged به لانه پناه بردن
lodges به لانه پناه بردن
sheltered پناه گرفتن سرپناه
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
To shelter someone . به کسی پناه دادن
sheltering پناه گرفتن سرپناه
sheltering پناهگاه پناه بردن
protective cover جان پناه دفاعی
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
take cover جان پناه گرفتن
benching جان پناه خاکی
house of refuge پناه گاه بی نوایان
lair بلانه پناه بردن
fence خاکریز پناه دادن
fences خاکریز پناه دادن
stockade جان پناه چوبی
tree بدرخت پناه بردن
lodge به لانه پناه بردن
flight into sickness پناه بردن به بیماری
lairs بلانه پناه بردن
stockades جان پناه چوبی
lee shore سمت پناه دارکشتی
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
lee helm سکان سمت پناه
ensconce پوشاندن پناه دادن
to seek refuge پناه بردن پناهنده شدن
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
alee ان سوی قایق که در پناه باداست
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
gun house پناه گاه توپ یاتوپچی
protecting در پناه سنگر قرار دادن
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
protect در پناه سنگر قرار دادن
protects در پناه سنگر قرار دادن
coverings جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers جان پناه خفاگاه پوشاندن
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
leewardly اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
almena جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
leeboard ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
breast work خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
shover هل دهنده
trimestr رخ دهنده
donors دهنده
giver دهنده
donor دهنده
joggers هل دهنده
donar دهنده
irriguous اب دهنده
pushers هل دهنده
pusher هل دهنده
jogger هل دهنده
transferor دهنده
house منزل دادن پناه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com