English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
English Persian
gun house پناه گاه توپ یاتوپچی
Other Matches
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
harbours پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbored پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
guardless بی پناه
bulwark پناه
grith پناه
shelterless بی پناه
guards پناه
bulwarks پناه
open بی پناه
opened بی پناه
opens بی پناه
harbourless بی پناه
sconce پناه
defenceless بی پناه
erfuge پناه
harbourage پناه
guarding پناه
guard پناه
blinded پناه
unsheltered <adj.> بی پناه
blinds پناه
exposed بی پناه
refuge پناه
refuges پناه
safeguarding پناه
fenceless بی پناه
coverture پناه
safeguards پناه
defenseless بی پناه
safeguarded پناه
blind پناه
safeguard پناه
harbors پناه بردن
sheltering پناه دادن
harbour پناه دادن
sheltering جان پناه
ear tab گوش پناه
harboring پناه بردن
harboring پناه دادن
harbor پناه بردن
embower پناه دادن
harbored پناه بردن
harbored پناه دادن
shelters جان پناه
hand rail جان پناه
shelters پناه دادن
harbor پناه دادن
harboured پناه بردن
defilade جان پناه
dismounted defilade جان پناه
erfuge پناه گاه
cestus مشت پناه
parapets جان پناه
parapet جان پناه
harbours پناه بردن
harbours پناه دادن
fire in the hole به جان پناه
harbouring پناه بردن
harbouring پناه دادن
guard rail جان پناه
ear cap گوش پناه
harboured پناه دادن
harbour پناه بردن
gorget گلو پناه
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
to seek shelter پناه جستن
to seek refuge پناه جستن
awnings پناه پناهگاه
shelterer پناه دهنده
expose بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
Good grief! پناه برخدا !
trenches جان پناه
awning پناه پناهگاه
turret جان پناه
turrets جان پناه
bunker جان پناه
bunkers جان پناه
trench جان پناه
exposing بی پناه گذاشتن
mantelet جان پناه
sheltered پناه دادن
ambushed پناه گاه
ambushes پناه گاه
sheltered جان پناه
ambushing پناه گاه
shelter جان پناه
shelter پناه دادن
harbors پناه دادن
ambush پناه گاه
quarter پناه بردن به
lee side سمت پناه
traverse جان پناه
traversed جان پناه
traverses جان پناه
traversing جان پناه
take cover جان پناه گرفتن
lee helm سکان سمت پناه
house of refuge پناه گاه بی نوایان
flight into sickness پناه بردن به بیماری
protective cover جان پناه دفاعی
lee shore سمت پناه دارکشتی
they took refuge in a cave بغاری پناه بردند
To seek refuge ( shelter). پناه آوردن ( بردن )
To shelter someone . به کسی پناه دادن
ante-mural [e] جان پناه دفاعی
to hunker down in a place در جایی پناه بردن
pis aller اخرین پناه چاره
ensconced پوشاندن پناه دادن
sheltered پناه گرفتن سرپناه
shelter پناهگاه پناه بردن
lodge به لانه پناه بردن
stockades جان پناه چوبی
stockade جان پناه چوبی
lairs بلانه پناه بردن
lodged به لانه پناه بردن
tree بدرخت پناه بردن
fences خاکریز پناه دادن
fence خاکریز پناه دادن
lodges به لانه پناه بردن
ensconcing پوشاندن پناه دادن
ensconces پوشاندن پناه دادن
ensconce پوشاندن پناه دادن
sheltered پناهگاه پناه بردن
sheltering پناه گرفتن سرپناه
sheltering پناهگاه پناه بردن
shelters پناه گرفتن سرپناه
lee سمت پناه دار
bombproof پناه دهنده ازاثربمب
benching جان پناه خاکی
approach parapets جان پناه دیوار
lair بلانه پناه بردن
shelter پناه گرفتن سرپناه
shelters پناهگاه پناه بردن
alee ان سوی قایق که در پناه باداست
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
protects در پناه سنگر قرار دادن
protecting در پناه سنگر قرار دادن
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
protect در پناه سنگر قرار دادن
side wall of stairs جان پناه کناره پلکان
coverings جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers جان پناه خفاگاه پوشاندن
bombproof ساختمانی که پناه بمب باشد
lee shore واقع در سمت پناه دارکشتی
lee shore سوی قسمت پناه دارکشتی
to seek refuge پناه بردن پناهنده شدن
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
fire in the hole فرمان در جان پناه قرار گیرید
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
case mate بمب پناه جای نصب توپ درناو
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
leewardly اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
almena جان پناه [در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
leeboard ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
breast work خاکریز تا ارتفاع سینه خاکریز جان پناه سنگرایستاده
house منزل دادن پناه دادن
houses منزل دادن پناه دادن
housed منزل دادن پناه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com