Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
To pay no heed . To be inattentive .
پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن )
Other Matches
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
cork
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
corks
چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
steal the show
<idiom>
دراجرا مورد توجه بودن
to take notice
ملتفت بودن توجه کردن
to be exposed to a constant stream of something
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
asbestos
پنبه نسوز پنبه کوهی
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
to lay eggs
تخم کن بودن تخم گذاشتن
lay off
<idiom>
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
draw attention
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
lids
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
favorites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
To leave behinde.
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
cottons
پنبه
collodion
پنبه
cotton yarn
نخ پنبه
carder
پنبه زن
cotton
پنبه
asbestos
پنبه کوهی
nitro cotton
باروت پنبه
floss
پنبه ابریشمی
guncotton
باروت پنبه
floated
چوب پنبه
pod
قوزه پنبه
float
چوب پنبه
pods
قوزه پنبه
absorbent cotton
پنبه هیدروفیل
stopper
چوب پنبه
miuntain flax
سنگ پنبه
asbestos
پنبه نسوز
abiston
پنبه نسوز
miuntain flax
پنبه کوهی
abiston
پنبه کوهی
Egyptian cotton
پنبه مصری
cash crops
پنبه وتنباکو
stoppers
چوب پنبه
floats
چوب پنبه
boll
[cotton gin]
غوزه پنبه
corks
چوب پنبه
bullied
پهلوان پنبه
bullies
پهلوان پنبه
bully
پهلوان پنبه
bullying
پهلوان پنبه
To cut ones head with cotton .
<proverb>
با پنبه سر بریدن .
cottonseed
پنبه دانه
lint
ضایعات پنبه
bobber
چوب پنبه
cotton wool
لایی پنبه
cotton plant
درخت پنبه
cotton plant
بوته پنبه
cotton plantation
پنبه کاری
cotton seed
پنبه دانه
cotton seed
تخم پنبه
cotton waste
ضایعات پنبه
cottonseed
تخم پنبه
cotton plantation
پنبه زار
earth flax
پنبه کوهی
pyrocotton
پنبه باروتی
cards
پنبه زنی
feeding cloth
پنبه رسان
paper tiger
پهلوان پنبه
cork
چوب پنبه
cotton wool
پنبه لایی
floers of zinc
پنبه روی
oxide zine
پنبه روی
asbeston
پنبه نسوز
phellem
چوب پنبه
bravado
پهلوان پنبه
paper tigers
پهلوان پنبه
card
پنبه زنی
asbestus
سنگ پنبه
pyrocellulose
پنبه باروتی
asbestus
پنبه کوهی
rock cork
پنبه کوهی
asbestus
پنبه نسوز
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
bunging
چوب پنبه بشکه
tampon
پنبه یا کهنه قاعدگی
bung
چوب پنبه بشکه
cotton-waste
آشغال و ضایعات پنبه
pourpoint
لحاف پنبه دار
batting
پنبه حلاجی شده
bunged
چوب پنبه بشکه
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
tampons
پنبه یا کهنه قاعدگی
mountain cork
یکجور پنبه کوهی
bungs
چوب پنبه بشکه
cork oak
درخت چوب پنبه کش
cotton cake
کنجاره پنبه دانه
cottonseed oil
روغن پنبه دانه
stoppers
باچوب پنبه بستن
gin
پنبه را پاک کردن
cotton gin
ماشین پنبه پاک کن
asbestos cement
سیمان پنبه کوهی
kapok
چوب پنبه سبک
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
gins
پنبه را پاک کردن
asbestos cement
سیمان پنبه نسوز
stopper
باچوب پنبه بستن
corked
چوب پنبه دار
maco
پنبه درجه یک مصری
ginning
پنبه پاک کنی
mallow
پنیرک پنبه ایرانی
comber
ماشین پنبه زنی
loggerhead
نوعی افت پنبه
cork borer
چوب پنبه سوراخ کن
asbestine
مانند پنبه نسوز
gin
ماشین پنبه پاک کنی
angola yarn
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
phellogen
لایه چوب پنبه ساز
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
gins
ماشین پنبه پاک کنی
peasecod
جلونیم تنه پنبه دار
asbestos mica
عایق پنبه نسوز و میکا
subereous
از چوب پنبه گرفته شده
bundle
بقچه کلاف پشم یا پنبه
cotton grade
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
quilting
پنبه دار پارچه لحافی
seed wool
پنبه خام یاپاک نکرده
suberin
ماده مومی یا چرب چوپ پنبه
vegetable fiber
الیاف سلولزی
[مثل پنبه و کنف]
cork
بافت چوب پنبه درخت بلوط
to bung
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
to bung up
با چوب پنبه
[یا متوقف کننده]
بستن
pourpoint
لباس لایه داریا پنبه دار
corks
بافت چوب پنبه درخت بلوط
mildew
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
pyroxilin
یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
cellulose
الیاف سلولز
[در پنبه کنف و غیره]
absorption
میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم
he undid what i had done
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
cloop
صدای کشیدن چوب پنبه ازشیشه
snowsuit
لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
uncorks
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
gossypol
رنگدانه سمی پنبه دانه O 03H 03C
willows
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
natural fiber
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
uncorked
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
kapok
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
waxing cork
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
uncorking
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncork
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
willow
درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
cotton-wool yarn
نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
Milco
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
swab
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
peascod
غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
distaff
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
kamptulicon
یکجورفرش که ازقندران وچوب پنبه امیخته بهم درست میکنندو....است
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
drafting
[کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
mindfulness
توجه
listlessly
بی توجه
cares
توجه
mindfully
با توجه
note
توجه
notes
توجه
noting
توجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com