Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
alongside
پهلوی اسکله در کنار در طول
Other Matches
seafront
اسکله کنار دریا
seafronts
اسکله کنار دریا
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
hard beach
قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
teamwise
پهلوی هم
by
پهلوی
leach
پهلوی چپ
foreby
از پهلوی
we began with the st chapter
پهلوی
juxtapose
پهلوی هم گذاشتن
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
juxtaposed
پهلوی هم گذاشتن
we began with the st chapter
پیش =پهلوی
shipboard
پهلوی کشتی
alongside
پهلوی ناو
at
پهلوی نزدیک
juxtaposing
پهلوی هم گذاشتن
collocates
پهلوی هم گذاردن
on the north side of
پهلوی من بنشینید
collocating
پهلوی هم گذاردن
collocate
پهلوی هم گذاردن
juxtaposition
پهلوی هم گذاری
along side
پهلو به پهلوی
left wing of army
پهلوی چپ میسره
juxtaposes
پهلوی هم گذاشتن
collocated
پهلوی هم گذاردن
to pass by any one
از پهلوی کسی رد شدن
right wing of army
پهلوی راست میمنه
inequilateral
[دارای پهلوی نابرابر]
by the board
از طرف پهلوی ناو
Come and sit beside(next to) me.
بیا پهلوی من بشین
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
i went past the house
از پهلوی ان خانه رد شدم
freeboard
پهلوی سطح ازاد
sideswipes
برخورد کردن به پهلوی چیزی
to poke anyone in the ribs
به پهلوی کسی سقلمه زدن
sideswipe
برخورد کردن به پهلوی چیزی
pass by
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
goby
عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
flanked
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanking
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flank
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
sidecar
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
sidecars
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
quay
اسکله
waterfronts
اسکله
waterfront
اسکله
landings
اسکله
landing
اسکله
berthing
اسکله
jetty
اسکله
jetties
اسکله
wharfs
اسکله
berth
اسکله
wharves
اسکله
berthed
اسکله
berths
اسکله
wharf
اسکله
quays
اسکله
pier
اسکله
beach
اسکله
piers
اسکله
docks
اسکله
beaches
اسکله
beached
اسکله
docked
اسکله
dock
اسکله
charging wharf
اسکله بارگیری
longshoremen
کارگر اسکله
longshoreman
کارگر اسکله
landing place
فرودگاه اسکله
eolith
اسکله سنگی
wharves
اسکله ابی
beach patrol
نگهبان اسکله
beachy
اسکله دار
berthage
عوارض اسکله
pontoons
اسکله شناور
wharf
اسکله ابی
charging berth
اسکله بارگیری
wharfs
اسکله ابی
pontoon
اسکله شناور
discharging berth
اسکله تخلیه
discharging wharf
اسکله تخلیه
dockage
هزینه اسکله
beach capacity
فرفیت اسکله
pier
اسکله ستون
wharfmaster
رئیس اسکله
wharfinger
اسکله دار
jetties
اسکله کرپی
jetty
اسکله بندر
jetty
اسکله کرپی
piers
اسکله ستون
jetties
اسکله بندر
cargo whip
طناب بوم اسکله
beach exit
محل خروجی اسکله
beach diagram
طرح نمودار اسکله
leave the jetty
جدا شدن از اسکله
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
beach flag
پرچم شاخص اسکله
roustabout
کارگر اسکله یا بندر گاه
clearance capacity
فرفیت تخلیه بار اسکله
save all
توربندی بین ناو و اسکله
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
sea island terminal
باراندازیا اسکله روی دریا
wharfinger
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
spur shore
دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
the p was used as a promenade
ان اسکله گردش گاه مردم است
wharf
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
wharfs
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wharfage
استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
bordering
کنار
away
کنار
along side
تا کنار
border
کنار
limit
کنار
recesses
کنار
waterfronts
اب کنار
bordered
کنار
waterfront
اب کنار
border line
خط کنار
rim
کنار
brink
کنار
verges
کنار
lip
کنار
along side
در کنار
list
کنار
off
از کنار
verge
کنار
lotus
کنار
lotuses
کنار
rims
کنار
recess
کنار
banks
کنار
marginate
کنار
brim
کنار
besides
کنار
marge
کنار
lote
کنار
edges
: کنار
ex
کنار
rand
کنار
abutment
کنار
edge
: کنار
margins
کنار
lotos
کنار
margin
کنار
brimmed
کنار
ex-
کنار
on shore
بر کنار
side aisle
کنار
bourne
کنار
apart
کنار
bank
کنار
brims
کنار
brimming
کنار
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
floret of ray
گلچه کنار
foreshores
کنار دریا
wayside
کنار جاده
by the window
کنار پنجره
lotos
درخت کنار
lote
درخت کنار
roadside
کنار جاده
roadsides
کنار جاده
lay away
کنار گذاشتن
foreshore
کنار دریا
put in
کنار امدن با
to put a way
کنار گذاشتن
to leave off
کنار گذاشتن
to lay aside
کنار گذاشتن
step aside
کنار رفتن
bow out
کنار کشیدن
seacoast
دریا کنار
shipboard
کنار کشتی
shipside
کنار کشتی
side step
کنار رفتن
to put by
کنار گذاشتن
riparian
رود کنار
by the side of the road
در کنار جاده
Stand asid . step aside .
کنار بایست
gravesides
در کنار آرامگاه
graveside
در کنار آرامگاه
pt down
کنار گذاردن
pull away
کنار گرفتن
put aside
کنار گذاشتن
touchline
خط کنار زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com