English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
grabble پهن نشستن جمع اوری کردن
Other Matches
proteranthy گل اوری قبل از برگ اوری
clogs به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
to sit out نشستن بیشتر نشستن از
to have the pout در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to be in the pouts در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
innovate نو اوری کردن
innovated نو اوری کردن
innovates نو اوری کردن
innovating نو اوری کردن
to get in جمع اوری کردن
collecting جمع اوری کردن
mustering جمع اوری کردن
musters جمع اوری کردن
collection جمع اوری کردن
culling جمع اوری کردن
compile جمع اوری کردن
compiled جمع اوری کردن
compiles جمع اوری کردن
mustered جمع اوری کردن
collections جمع اوری کردن
to round up جمع اوری کردن
round on جمع اوری کردن
culls جمع اوری کردن
culled جمع اوری کردن
get in جمع اوری کردن
cull جمع اوری کردن
collects جمع اوری کردن
muster جمع اوری کردن
marshalling جمع اوری کردن
recovers جمع اوری کردن
to beat up for جمع اوری کردن
marshall جمع اوری کردن
recover جمع اوری کردن
masses جمع اوری کردن
to put in mind یاد اوری کردن
rakes جمع اوری کردن
compiling جمع اوری کردن
rake جمع اوری کردن
mass جمع اوری کردن
massing جمع اوری کردن
collect جمع اوری کردن
recovering جمع اوری کردن
raking جمع اوری کردن
rallies دوباره جمع اوری کردن
vernalize میوه اوری را تسریع کردن
convocate احضارکردن جمع اوری کردن
rally دوباره جمع اوری کردن
raise money جمع اوری کردن پول
scrounge علیق جمع اوری کردن
rallied دوباره جمع اوری کردن
scrounging علیق جمع اوری کردن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
scrounges علیق جمع اوری کردن
deposit collection جمع اوری کردن زباله ها
scrounged علیق جمع اوری کردن
to gather up جمع اوری کردن اماده کردن
musters احضار کردن جمع اوری کردن
muster احضار کردن جمع اوری کردن
mustered احضار کردن جمع اوری کردن
mustering احضار کردن جمع اوری کردن
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
levies مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levied مالیات بستن بر جمع اوری کردن
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
stacks جمع اوری و منظم کردن وسایل
levying مالیات بستن بر جمع اوری کردن
levy مالیات بستن بر جمع اوری کردن
reaping جمع اوری کردن بدست اوردن
stack جمع اوری و منظم کردن وسایل
reaps جمع اوری کردن بدست اوردن
stacked جمع اوری و منظم کردن وسایل
reap جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped جمع اوری کردن بدست اوردن
reintegrate دوباره جمع اوری ومتحد کردن
canvasses برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassed برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interviews مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
to give پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
canvass برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
interview مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewed مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
interviewing مصاحبه کردن برای جمع اوری اطلاعات
formulation تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
putrefying چرک نشستن چرک کردن
putrefy چرک نشستن چرک کردن
putrefied چرک نشستن چرک کردن
putrefies چرک نشستن چرک کردن
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
regroup جمع شدن جمع اوری کردن
regrouping جمع شدن جمع اوری کردن
regrouped جمع شدن جمع اوری کردن
regroups جمع شدن جمع اوری کردن
seized نشستن
awaited نشستن
to lose ground پس نشستن
sit نشستن
running aground به گل نشستن
sits نشستن
awaiting نشستن
awaits نشستن
seizes نشستن
await نشستن
seize نشستن
to take a chair نشستن
recoiled پس نشستن
perch نشستن
recoils پس نشستن
perched نشستن
recoiling پس نشستن
perches نشستن
perching نشستن
recoil پس نشستن
to give ground پس نشستن
rankle چرک نشستن
to take ground بگل نشستن
to sit up راست نشستن
sit up <idiom> بیدار نشستن
stranding به گل نشستن کشتی
rankled چرک نشستن
swamps به گل نشستن قایق
rankles چرک نشستن
swamping به گل نشستن قایق
sitting duck <idiom> بی خیال نشستن
ground position در خاک نشستن
sprawls پهن نشستن
land بزمین نشستن
sagged فرو نشستن
ground بزمین نشستن
insidiate در کمین نشستن
straddles گشاد نشستن
sit up راست نشستن
to run aground بگل نشستن
benches بر کرسی نشستن
outsit بیشتر نشستن از
straddle گشاد نشستن
to lie in w درکمین نشستن
dwit koobi نشستن به عقب
land به زمین نشستن
strands به گل نشستن کشتی
give way عقب نشستن
bench بر کرسی نشستن
sag فرو نشستن
rankling چرک نشستن
subsides فرو نشستن
ambushed در کمین نشستن
to fall back عقب نشستن
to take the wheel پشت رل نشستن
to take ground بخاک نشستن
to fill the chair برکرسی نشستن
land به گل نشستن کشتی
sprawling پهن نشستن
ambush در کمین نشستن
abate فرو نشستن
take sanctuary بست نشستن
bow out عقب نشستن
ambushes در کمین نشستن
to come to the throne بر تخت نشستن
hunker down روی پا نشستن
to f. the throne برتخت نشستن
to lie in a درکمین نشستن
suppurate چرک نشستن
to hunker down چمباتمه نشستن
straddled گشاد نشستن
subsiding فرو نشستن
throne برتخت نشستن
subside فرو نشستن
thrones برتخت نشستن
strand به گل نشستن کشتی
sags فرو نشستن
ambushing در کمین نشستن
setbacks عقب نشستن
setback عقب نشستن
subsided فرو نشستن
swamp به گل نشستن قایق
sprawl پهن نشستن
to knock back عقب نشستن
to a the throne برتخت نشستن
landings نشستن هواپیما
landing نشستن هواپیما
swamped به گل نشستن قایق
primer setback عقب نشستن چاشنی
sit out تا پایان چیزی نشستن
waylaid درکمین کسی نشستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com