English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
critical position پوزیسیون حساس
Other Matches
steinitz position پوزیسیون اشتاینیتسی
ideal position پوزیسیون ایده ال
winning position پوزیسیون برنده
ideal position پوزیسیون ارمانی شطرنج
illegal position پوزیسیون غیر قانونی شطرنج
lucena position پوزیسیون لوسنا در اخر بازی رخ و پیاده شطرنج
tentacles شاخک حساس ریشه حساس
tentacle شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
susceptive حساس
techy حساس
elastic حساس
alive حساس
sensor حساس
thin skinned حساس
supersensitive حساس
sentimental حساس
tenderest حساس
feisty حساس
passible حساس
sensate حساس
elastic demand حساس
sensitive clay رس حساس
sharp nosed حساس
activator حساس گر
acute حساس
prominent حساس
delicate حساس
critical حساس
key <adj.> حساس
sensitive حساس
vigilant حساس
ticklish حساس
tender حساس
exquisite حساس
tendering حساس
tendered حساس
sensitization حساس سازی
critical item اماد حساس
critical mass توده حساس
sensitive zone منطقه حساس
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
sensitization حساس کردن
sensitization حساس شدن
critical facility تاسیسات حساس
sensitizer حساس کننده
sensory nerves پیهای حساس
skinless خیلی حساس
tender حساس بودن
tendered حساس بودن
elastic supply عرضه حساس
sensitive plant گیاه حساس
starkly حساس سفت
high strung بسیار حساس
hyperaesthetic زیاده از حد حساس
kittle هوشیار حساس
starkest حساس سفت
key terrain زمین حساس
key position شغل حساس
key points نقاط حساس
gleg حساس باهوش
feelingly بطور حساس
senseful خیلی حساس
hygrosensitive حساس به رطوبت
starker حساس سفت
it touched him on the raw بنقطه حساس
pixilated خیلی حساس
palpi شاخک حساس
overstrung خیلی حساس
mimosa گیاه حساس
keop soo نقاط حساس
supersensitive حساس شده
insensitive غیر حساس
perceptive حساس و باهوش
sensitised حساس کردن
sensitised حساس شدن
sensitises حساس کردن
sensitising حساس کردن
sensitising حساس شدن
sensitize حساس کردن
sensitises حساس شدن
vibrissa موی حساس
insensitivity غیر حساس
stark حساس سفت
insensible غیر حساس
sensitively بطور حساس
jumpy بیقرار حساس
sensitize حساس شدن
sensitized حساس کردن
sensitized حساس شدن
tenderises حساس کردن
tenderising حساس کردن
tenderize حساس کردن
tenderized حساس کردن
tenderizes حساس کردن
tenderizing حساس کردن
tendering حساس بودن
supersensitive فوق حساس
tenderest حساس بودن
tenderised حساس کردن
sensitizing حساس کردن
sensitizes حساس کردن
sensitizing حساس شدن
sensitizes حساس شدن
tentacular شبیه شاخک حساس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
vital points نقاط حساس بدن
key terrain features عوارض حساس زمین
soft boiled نیم بند حساس
susceptible to pain حساس نسبت بدرد
sensitive to light حساس نسبت به روشنایی
kyusho نقاط حساس بدن
tentacular دارای شاخک حساس
tender minded دارای فکر حساس
touch panel صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
palpus شاخک حساس سبیل
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
laminitis اماس لایههای حساس
supersensitive فوق العاده حساس
pressure sensitive pen قلم حساس به فشار
detecting circuit مدار حساس مین
key position موضع حساس و مهم
touchy نازک نارنجی حساس
touchiest نازک نارنجی حساس
touchier نازک نارنجی حساس
electrosensitive paper کاغذ حساس الکترونیکی
context sensitive حساس نسبت به متن
tentacle موی حساس جانور
susceptible حساس مستعد پذیرش
tentacles موی حساس جانور
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
dipneedle circuit مدار حساس مغناطیسی
context sensitive help کمک حساس به قرینه
inelastic demand تقاضای غیر حساس
sentient حساس دستخوش احساسات
sensitivities حساس بودن به چیزی
sensitivity حساس بودن به چیزی
photoconductor هادی حساس نسبت به نور
photodiode دیود حساس نسبت به نور
detector paper کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
sensory وابسته به مرکز احساس حساس
pressure sensitive keyboard صفحه کلید حساس به فشار
electrosensitive چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite نوعی ماده منفجر حساس
light sensitive cell سلول حساس در برابر نور
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
light sensitive layer لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor مقاومت حساس در برابر نور
fluxgate وسیله حساس به مین مغناطیسی
touch sensitive display صفحه نمایش حساس لمسی
otocyst عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic حساس نسبت بهمه رنگها
jelly bean ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
dermis قسمت حساس وعروقی میان پوست
photocell یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
spicule سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicula سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
epicritic تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
heliogravure گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
case sensitive حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
vital point حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
detectors گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
emulsion laser storage روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
forms حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
lasers روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
sense switch سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
antistatic mat پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
sense probe مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lighted امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surge وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
lightest امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surges وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
electrothermal printer چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
electrostatic محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
it is insensitive to light روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
crystal صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystals صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
intenerate لطیف کردن حساس کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com