English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
crusty پوسته مانند
Other Matches
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
flake جرقه پوسته پوسته شدن
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
desquamate پوسته پوسته شدن
exfoliate پوسته پوسته شدن
scabs پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
wythe پوسته
shell پوسته
film پوسته
putamen پوسته
sludge پوسته یخ
cod پوسته
cortex پوسته
encrustation پوسته
encrustations پوسته
patagium پوسته
cortices پوسته
incrustment پوسته
incrustation پوسته
upper crust پوسته
case پوسته
cases پوسته
flake پوسته
flaked پوسته
flaking پوسته
dish پوسته
dishes پوسته
leprose پوسته پوسته
crusts پوسته
skin پوسته
shuck پوسته
skinned پوسته
skinning پوسته
skins پوسته
flaky پوسته پوسته
earth crust پوسته
chaff پوسته
stator پوسته
cryosphere یخ پوسته
scurf پوسته
bushing پوسته
single skinned یک پوسته
shelling پوسته
shells پوسته
filmed پوسته
mantle پوسته
mantles پوسته
testa پوسته
crust پوسته
shelly پوسته پوسته
membrance پوسته
membranes پوسته
esquillage پوسته
membrane پوسته
sleeve پوسته
sleeves پوسته
layer پوسته
layers پوسته
energy shell پوسته انرژی
damp proof membrane پوسته نمبند
pellicle پوسته نازک
erratic scab پوسته جوش
encrustation پوسته بندی
crusts پوسته زمین
crust پوسته زمین
ion sheath پوسته یونی
skin پوسته ریخته گی
pod پوسته محافظ
earth's crust پوسته زمین
skins پوسته ریخته گی
bushes پوسته داخلی
bush پوسته داخلی
skinning پوسته ریخته گی
skinned پوسته ریخته گی
earth crust پوسته زمین
subsell زیر پوسته
descaling پوسته زدایی
endocarp پوسته هسته
electron sheath پوسته الکترونی
pods پوسته محافظ
electron shell پوسته الکترون
acetate film پوسته استاتی
sublevel زیر پوسته
curing membrane پوسته نگهبان
cupola shell پوسته کوپل
soft shell نرم پوسته
pelliculate دارای پوسته
skin friction مقاومت پوسته
pellicular پوسته دار
crankcase پوسته موتور
cooling shell پوسته سردکننده
rawhide پوسته خام
rawhides پوسته خام
corrugated skin پوسته موجدار
scutum پوسته استخوانی
slough پوسته خارجی
oxide skin پوسته اکسید
snail حلزون با پوسته
valence shell پوسته والانس
encrustations پوسته بندی
outer shell پوسته والانس
wing skin پوسته بال
membran پوسته دار
rinded پوسته دار
soft shelled نرم پوسته
soft skin پوسته نرم
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
rinds پوسته بیرونی هرچیزی
film evaporator تبخیر کننده پوسته
loricate دارای پوسته محافظ
front axle housing پوسته اکسل جلو
rind پوسته بیرونی هرچیزی
ectoclast پوسته خارجی سلول
gear case پوسته جعبه دنده
graben فرورفتگی در پوسته زمین
encrustation پوسته دار سازی
encrust بشکل پوسته در اوردن
encrust با پوسته یاقشری پوشاندن
slug حلزون بدون پوسته
furnace shell قشر یا پوسته کوره
encrustations پوسته دار سازی
rear axle casing پوسته محور عقب
tegmen پوسته داخلی تخم
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
drop worm housing پوسته حلزونی سقوطی
soft shelled دارای پوسته تردوشکننده
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
half shell mold قالب نیم پوسته
crust of the earth پوسته یا قشر زمین
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
lorica پوسته سخت حافظ جانوران
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
epicarp پوسته خارجی قسمت نرم میوه
proctodaeum قسمت خارجی پوسته مقعدومجرای مقعد
spaced armor دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
to crust [snow] تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
crusts پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
crust پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
andesite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
syenite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
clinker تفاله شیشه درکوره قالگری پوسته اهن
geotectonic مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
plutonism فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
buzzes نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzing نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzed نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzz نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
geochemistry علمی که درباره ترکیب وتغییرات شیمیایی پوسته زمین بحث میکند
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
neptunist کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
plutonic theory فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
cyaniding عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
lobster thermidor مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
simulant مانند
unequalled بی مانند
capitate مانند سر
uniquely بی مانند
vide مانند
capillaceous مانند نخ
fluty نی مانند
similiar مانند
floriform گل مانند
pipelike نی مانند
unequaled بی مانند
unparalleled بی مانند
filiform نخ مانند
unique بی مانند
anthoid گل مانند
analog مانند
tough پی مانند
and so on و مانند ان
after the example of مانند
frothy کف مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com