English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
krimmer پوست گوسفند خاکستری
Other Matches
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
sheepskin پوست گوسفند
sheep skin پوست گوسفند
chamois چرم بسیارنازک از پوست گوسفند و بز و گوزن
fleshing تنگ اشغال گوسفند در موقع پوست کنی
skiver چرم نازک شده پوست گوسفند تیماج صحافی وغیره
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
sheepwalk مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
grizzlies خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzly خاکستری یا مایل به خاکستری
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
heder گوسفند نر
mutton گوسفند
rams گوسفند نر
sheep گوسفند
ram گوسفند نر
rammed گوسفند نر
folds اغل گوسفند
mutton گوشت گوسفند
folded اغل گوسفند
rump دنبه گوسفند
rumps دنبه گوسفند
fold اغل گوسفند
fat tailed sheep گوسفند ایرانی
the fat tail of a sheep دنبه گوسفند
ked شپش گوسفند
merino گوسفند مرینوس
ovine شبیه گوسفند
sheep چرم گوسفند
pestle ران گوسفند
pestles ران گوسفند
persian lamb گوسفند قره کل
reeve اغل گوسفند
sheep cote اغل گوسفند
sheep fold اغل گوسفند
sheppy اغل گوسفند
sheep walk چراگاه گوسفند
sheepcote اغل گوسفند
sheep's feet پاچه گوسفند
sheepfold اغل گوسفند
kade شپش گوسفند
duff سرقت گوسفند
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
TO set the fox to keep the geese . <proverb> گوسفند را به گرگ سپردن .
coop اغل گوسفند زندان
thurl مفصل خاصره گوسفند
longhorn گوسفند شاخ دراز
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
wether گوسفند اخته خواجه
dorset horn گوسفند شاخ بلندانگلیسی
drover دلال گاوو گوسفند
cabretta چرم نرم گوسفند
riblet انتهای دنده گوسفند
folds دسته یا گله گوسفند
ewe wool پشم گوسفند ماده
fold دسته یا گله گوسفند
folded دسته یا گله گوسفند
wiltshire نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
shropshire نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
bighorn نوعی گوسفند کوهی امریکایی
gid سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
breakaway هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو رم
selected breed [گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
dorper گوسفند افریقایی سفید صورت سیاه
grayer خاکستری
cinerary خاکستری
gray خاکستری
grayest خاکستری
drabber خاکستری
grey خاکستری
greyer خاکستری
ash coloured خاکستری
cinerarium خاکستری
ashen خاکستری
drabbest خاکستری
cinderous خاکستری
greyest خاکستری
grizzled خاکستری
pewter خاکستری
grizzling خاکستری
grizzles خاکستری
grizzle خاکستری
cindery خاکستری
salt-and-pepper خاکستری
drab خاکستری
ashy خاکستری
leg of mutton دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
fleecing پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
fleeces پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
Baa! بع! [صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
fleece پشم گوسفند وجانوران دیگر پارچه خوابدار
suint عرق خشک شده روی پشم گوسفند
cinereous خاکستری رنگ
mercurial unguent روغن خاکستری
grayness خاکستری بودن
gray ramus شاخه خاکستری
gray matter ماده خاکستری
livid خاکستری رنگ
grayly بطور خاکستری
grayness رنگ خاکستری
grayish متمایل به خاکستری
gray or mercurial unguent روغن خاکستری
gray scale اندازه خاکستری
grey unguent روغن خاکستری
grey cast iron چدن خاکستری
gray cast iron چدن خاکستری
mottled pig iron چدن خاکستری
greyish مایل به خاکستری
median gray خاکستری متوسط
grizzly bear خرس خاکستری
earth light روشنایی خاکستری
earth shine روشنایی خاکستری
He (his hair) turned grey. مویش خاکستری شد
neapolitan ointment روغن خاکستری
greyly بارنگ خاکستری
grey propaganda تبلیغات خاکستری
grey tin قلع خاکستری
gray bearded رنگ خاکستری
greyness رنگ خاکستری
greyness خاکستری بودن
ash gray خاکستری رنگ
peel پوست انداختن پوست
peels پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
grizzles خرس خاکستری امریکا
grizzle خرس خاکستری امریکا
isabel زرد مایل به خاکستری
isabella زرد مایل به خاکستری
grizzling خرس خاکستری امریکا
grege اردهای مایل به خاکستری
grey iron scrap قراضه اهن خاکستری
grizzling نالیدن خاکستری کردن
image contrast درجه خاکستری تصویر
high test grey iron چدن خاکستری پرارزش
grizzles نالیدن خاکستری کردن
grizzle نالیدن خاکستری کردن
griseous خاکستری مایل به ابی
grey iron foundry ریخته گری خاکستری
dark grey رنگ خاکستری تیره
ashen دارای رنگ خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
gray-white رنگ سفید-خاکستری
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
iron grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate <adj.> <noun> رنگی میان آبی و خاکستری
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
iron-grey رنگ خاکستری وسیاه اهن
euro کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
lyard دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
Euro- کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
iron gray رنگ خاکستری وسیاه اهن
lyart دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
podzolization تشکیل خاک خاکستری یا سفید
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
sallow رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
grizzled خاکستری رنگ دارای موهای سفید
olive gray رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
monochrome در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
towhead کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
gull مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grivet نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
xanthochroid شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
kemp پشم ضخیم [بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
cirro status ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
baa بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
ba بع بع کردن مثل گوسفند صدا کردن
blae ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
skinned پوست
dermis پوست
shelling پوست
skinning پوست
shells پوست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com