Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
Other Matches
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
measles
دانههای سرخک
storage granules
دانههای اندوزش
prayer beads
دانههای تسبیح
oaten
مرکب از دانههای جو
nissl granules
دانههای نیسل
rice
دانههای برنج
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
granular
دارای دانههای ریز
chromogen
دانههای رنگی گیاهان
beads
دانههای حاصل ازجوشکاری
globular seeds
دانههای گوی سان
catenary
چون دانههای زنجیر
bead
دانههای حاصل ازجوشکاری
moniliform
مثل دانههای تسبیح
superfine
دارای دانههای خیلی ریز
beadings
آراستن لباس با دانههای مروارید
beading
آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow
برف سفت با دانههای درشت
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
catenate
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
granulation
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
pebrine
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
wed thickness
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
regression rate
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
slivers
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
granulary
دان دان دارای دانههای ریز
occult
پوشیده
impenetrable
پوشیده
inapparent
پوشیده
defilade
پوشیده
larvated
پوشیده
painted
پوشیده
crested
پوشیده
feathered
پوشیده
crypto
پوشیده
recondite
پوشیده
overcast
پوشیده
florid
پوشیده از گل
veiled
پوشیده
covert
پوشیده
shaded
پوشیده
furry
خز پوشیده
furriest
خز پوشیده
latent
پوشیده
privates
پوشیده
private
پوشیده
dressed
پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
grassy
پوشیده از چمن
covered approach
مسیر پوشیده
snowy
پوشیده از برف
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
robed in bleck
سیاه پوشیده
cryptical
پوشیده مرموز
covered position
موضع پوشیده
covered space
فضای پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
beetle
پوشیده شدن
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
habilitate
لباس پوشیده
beetles
پوشیده شدن
covert
پوشیده پوشپر
latent defect
نقض پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
mystic sense
معنی پوشیده
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
plumbeous
پوشیده از سرب
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
uncovered
غیر پوشیده
solvated
حلال پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
feathery
پوشیده ازپر
concealed
پوشیده شده
stubbly
پوشیده از کاهبن
blotchy
پوشیده از لکه
surmounted with snow
پوشیده از برف
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
verrucose
پوشیده از گندمه
verrucous
پوشیده از گندمه
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
secret
اسرارامیز پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
acloud
پوشیده از ابر
armor basis
پوشیده با زره
snow clad
برف پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
bosky
پوشیده ازبیشه
shod
کفش پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
scanned image
تصویر پوشیده
shrubby
پوشیده از بوته
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
rich clad
جامه فاخر پوشیده
incog
پوشیده بانام عوضی
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
in mourning
جامه ماتم پوشیده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
ermined
جامه قاقم پوشیده
covered approach
راه نفوذی پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
woody
چوبی پوشیده از چوب
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
bushed
ازبوته پوشیده شده
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
he wears black
سیاه پوشیده است
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com