Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
incog
پوشیده بانام عوضی
Other Matches
registered shares
سهام بانام
incognito
بانام مستعار
use by name
استفاده بانام
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
to run riot
رد عوضی
substitutional
عوضی
misdeal
برگ عوضی
misnomer
نام عوضی
elf child
بچه عوضی
misheard
عوضی شنیدن
mistook
عوضی گرفتن
misnomers
نام عوضی
mishear
عوضی شنیدن
mishears
عوضی شنیدن
mishearing
عوضی شنیدن
lain
اختفاء در لباس عوضی
misplace
درجای عوضی گذاشتن
parostosis
پیدایش استحوان در جای عوضی
wrongshipped
محمولهای که عوضی ارسال شده
You gave me the wrong key .
کلیدی که به من دادی عوضی بود
substitvtionary
عوضی جای چیزدیگرگذاشته شده
misplacement
وضع چیزی در جای عوضی
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
She mistook me for somebody else .
مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
belied
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belying
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
personate
در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
belie
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
I often confuse the twin brothers .
من این دوقلوها رااغلب باهم عوضی می گیرم
paranomia
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
defilade
پوشیده
florid
پوشیده از گل
crypto
پوشیده
latent
پوشیده
occult
پوشیده
painted
پوشیده
inapparent
پوشیده
veiled
پوشیده
recondite
پوشیده
private
پوشیده
larvated
پوشیده
privates
پوشیده
feathered
پوشیده
covert
پوشیده
shaded
پوشیده
crested
پوشیده
furry
خز پوشیده
furriest
خز پوشیده
impenetrable
پوشیده
overcast
پوشیده
dressed
پوشیده
cryptical
پوشیده مرموز
covered approach
مسیر پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
bosky
پوشیده ازبیشه
acloud
پوشیده از ابر
bosky
پوشیده از بوته
covered space
فضای پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
shrubby
پوشیده از بوته
cryptogenous
پوشیده سبب
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
mystic sense
معنی پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
habilitate
لباس پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptonym
نام پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
sadly dressed
جامه غم پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
ivied
پوشیده از پاپیتال
feathery
پوشیده ازپر
shod
کفش پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
covered position
موضع پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
covert
پوشیده پوشپر
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
beetle
پوشیده شدن
beetles
پوشیده شدن
grassy
پوشیده از چمن
secret
اسرارامیز پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
uncovered
غیر پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
solvated
حلال پوشیده
stubbly
پوشیده از کاهبن
surmounted with snow
پوشیده از برف
snowy
پوشیده از برف
snow clad
برف پوشیده
concealed
پوشیده شده
verrucose
پوشیده از گندمه
blotchy
پوشیده از لکه
verrucous
پوشیده از گندمه
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
rich clad
جامه فاخر پوشیده
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
ermined
جامه قاقم پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
bushed
ازبوته پوشیده شده
gesso
سطح پوشیده از بتونه
woody
چوبی پوشیده از چوب
covered approach
راه نفوذی پوشیده
in mourning
جامه ماتم پوشیده
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
he wears black
سیاه پوشیده است
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com