Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
raddled
پوشیده شده اشتباه شده
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
occult
پوشیده
furry
خز پوشیده
recondite
پوشیده
overcast
پوشیده
larvated
پوشیده
impenetrable
پوشیده
latent
پوشیده
florid
پوشیده از گل
furriest
خز پوشیده
crested
پوشیده
feathered
پوشیده
covert
پوشیده
privates
پوشیده
dressed
پوشیده
private
پوشیده
inapparent
پوشیده
painted
پوشیده
defilade
پوشیده
crypto
پوشیده
shaded
پوشیده
veiled
پوشیده
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
ivied
پوشیده از پاپیتال
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
acloud
پوشیده از ابر
habilitate
لباس پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
feathery
پوشیده ازپر
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
covert
پوشیده پوشپر
storehouse
انبار سر پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
armor basis
پوشیده با زره
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
covered position
موضع پوشیده
covered space
فضای پوشیده
defiladed area
منطقه پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
cryptonym
نام پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
cryptogenous
پوشیده سبب
covered approach
مسیر پوشیده
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
bosky
پوشیده ازبیشه
uncovered
غیر پوشیده
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
secret
اسرارامیز پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
bosky
پوشیده از بوته
cryptical
پوشیده مرموز
beetle
پوشیده شدن
grassy
پوشیده از چمن
snow clad
برف پوشیده
blotchy
پوشیده از لکه
robed in bleck
سیاه پوشیده
rolling country
زمین پوشیده
scanned image
تصویر پوشیده
scurvy
پوشیده از شوره
shrubby
پوشیده از بوته
concealed
پوشیده شده
solvated
حلال پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
sadly dressed
جامه غم پوشیده
stubbly
پوشیده از کاهبن
surmounted with snow
پوشیده از برف
verrucose
پوشیده از گندمه
beetles
پوشیده شدن
plumbeous
پوشیده از سرب
latent defect
نقض پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
shod
کفش پوشیده
mystic sense
معنی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
snowy
پوشیده از برف
masked depression
افسردگی پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
covered approach
راه نفوذی پوشیده
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
incog
پوشیده بانام عوضی
in mourning
جامه ماتم پوشیده
ermined
جامه قاقم پوشیده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
he wears black
سیاه پوشیده است
gesso
سطح پوشیده از بتونه
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
rich clad
جامه فاخر پوشیده
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
woody
چوبی پوشیده از چوب
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
bushed
ازبوته پوشیده شده
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
pilose
پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
to read between the lines
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
wooded
پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
under pledge of secrecy
با این قول که راز پوشیده بماند
slushy
<adj.>
پوشیده ازبرف آب دار با گل
[اصطلاح روزمره]
tundra
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
thicketed
پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
tundras
دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
encapsulated
فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
slipper bath
یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
disks
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
geode
سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint
فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cut and cover shelter
سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
barratry
اشتباه
discrepancy
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
goofs
اشتباه
clanger
اشتباه
fallacy
اشتباه
fallacies
اشتباه
faux pas
اشتباه
incorrectness
اشتباه
goofing
اشتباه
lap sus
اشتباه
goofed
اشتباه
errancy
اشتباه
goof
اشتباه
jeofail
اشتباه
errors
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com