English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
chantry پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
Other Matches
priest ridden زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
sacerdotal وابسته به کشیشان درخور کشیشان
access control که فقط به کاربران خاص اجازه میدهد از سیستم کامپیوتر استفاده کنند یا فایلها را بخوانند
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
the departed مردگان
the deceased مردگان
lemures مردگان
the lower regions جهان مردگان
columbarium دخمه مردگان
from the dead ازمیان مردگان
ye living and the dead زندگان و مردگان
as hush as death خاموش چون مردگان
charnel house مردگان راتوده می کنند
charnel-house [انبار استخوان مردگان]
calotte شبکلاه کشیشان
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
the lower world جهان مردگان عالم اسوات
parentalia جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
necrological وابسته به صورت یا شرح حال مردگان
pontifex عضو شورای کشیشان کاتولیک
dominie عنوان کشیشان کلیسای هلند
dalailama رئیس کشیشان بودایی تبت
alb پیراهن سفید و بلند کشیشان
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
hoods باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
lamasery-rise [خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
hood باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
lama teshu رئیس کشیشان بودایی مغولستان
soutane ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
necromantic وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری
the dead lie in state مردگان د رانظار مردم واقع شده اند
lamasery ries خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
shovel hat کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
trench burial دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی
your reverence عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
ark [نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
biretta یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
aaronic از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
his reverence جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
maniple بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
necrologist متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
altar-screen [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
mercenaly پولی
moneyed پولی
moneyary پولی
impecuniosity بی پولی
impecuniousity بی پولی
pockets پولی
monetary پولی
pocket پولی
pecuniary پولی
venal پولی
animism اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
monetary inflation تورم پولی
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary control کنترل پولی
monetary control نظارت پولی
monetary convention اتحاد پولی
unit of currency واحد پولی
monetary deflation انقباض پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary economy اقتصاد پولی
tight money کنترل پولی
monetary base پایه پولی
monetary policy سیاست پولی
money illusion توهم پولی
money illusion خطای پولی
polywag پولی واگ
money income درامد پولی
money matters امور پولی
money wage مزد پولی
polymyxin پولی میکسین
pecuniary liability ضمانت پولی
money capital سرمایه پولی
monetary value ارزش پولی
monetary sector بخش پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary restriction محدودیت پولی
monetary school مکتب پولی
monetary system سیستم پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
pay patient مریض پولی
monetary base مبنای پولی
grooved pulley پولی شیاردار
backing پشتوانه پولی
financial property داراییهای پولی
financial property اموال پولی
financial inventory ذخایر پولی
real غیر پولی
dealing for money معاملات پولی
polyethylene پولی اتیلن
monetary assets دارائیهای پولی
monetary authorities مقامات پولی
money order حواله پولی
money orders حواله پولی
loose pulley پولی هرزگرد
financing تامین هزینه پولی
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
deflation انقباض پولی رکود
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
nonmonetary sector بخش غیر پولی
nonmonetary income درامد غیر پولی
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
poly vinil chloride کلرور پولی وینیل
bimetallism نظام پولی دو فلزی
finance تامین هزینه پولی
finances تامین هزینه پولی
tight money سیاست پولی انقباضی
financed تامین هزینه پولی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
rate of money wage نرخ مزد پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
european monetary system سیستم پولی اروپایی
prices ارزش پولی کالا
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
hyperdeflation انقباض پولی شدید
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
free capital سرمایه گذار پولی
gold currency system نظام پولی طلا
i am pushed for money ازبی پولی درفشار
i owe some money to you یک پولی به شما بدهکارم
european monetary fund صندوق پولی اروپا
it was a خوب پولی بود
national money income درامد ملی پولی
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
price ارزش پولی کالا
money rate of interest نرخ بهره پولی
impecuniously از روی بی پولی یا افلاس
dollar area منطقه پولی دلار
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
gold standard نظام پولی طلا
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
polyester الیاف یاپارچه پولی استر
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
poundage مقدار پولی برحسب لیره
easy money پولی که براحتی بدست اید
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
monetrarist keynesian debate بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
e p u 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
To put some money aside . پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
to give پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
contribution پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
corkage پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
convertibles پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
make it up to someone <idiom> انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
convertible پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
blockade currency پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
countershaft pulley محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush fund پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush funds پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
luck money پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
haulage پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
accumulated depreciation کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
neo keynesians اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com